نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 101
دستورات روحانيونى مانند پاپ نيكلاس چهارم
را ديدهاند كه به پيروان خود توصيه مىكرد: «پايبند تعهدات خويش در برابر
مسلمانان نباشيد.[1]» البته
چنين روشها و برخوردهايى در بدنام كردن حكومت دينى، تأثير فراوانى داشته است،
درحالىكه دستور قرآن كريم اين است كه حتى به پيمان خود با دشمنان هم- تا وقتى كه
آنان نقض عهد نكردهاند- وفادار باشيد:
فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم.[2] و
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به مالك اشتر فرمودند:
اگر بين خود و دشمنت، پيمانى بستى و نسبت به آنها چيزى را قبول، و
به عهده گرفتى، پيمانت را وفادار باش و خود را سپر آن پيمان قرار ده؛ زيرا به
هيچيك از واجبات الهى، همچون وفاى به عهد، مردم پايبند نيستند تا آنجا كه
مشركان نيز پيمان خود با مسلمانان را محترم مىشمردند؛ چون به عواقب پيمانشكنى
گرفتار شده بودند. پس مبادا در امانت خيانت ورزى و پيمانت را بشكنى و دشمنت را
فريب دهى ... و مبادا احيانا در اثر سختى وفادارى به پيمان، درصدد به هم زدن آن
برآيى، كه تحمّل مشكل، از خدعه و فريب بهتر است ....[3]
3- حكومت دينى و دموكراسى
آيا حكومت دينى مىتواند دموكراتيك باشد؟ و آيا با حاكميت دين بر
نظام اجتماعى، جايى براى دموكراسى باقى مىماند؟ براى قضاوت و داورى بين دين و
دموكراسى، به مسائل مختلفى بايد پاسخ گفت:
1. دموكراسى چگونه تعريف مىشود؟
«دموكراسى» واژهاى پرسابقه در فرهنگ سياسى است؛ ولى نه در طول
تاريخ،
[1] - دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بين
الملل عمومى، ص 221.