از جمله دلايل عقلى كه علما و دانشمندان براى اثبات ولايت فقيه مطرح
كردهاند دليل مبتنى بر قاعده لطف است:
حكومت براى جامعه، امرى ضرورى و لازم است و اجتماع و جامعه بدون
حكومت تداوم و بقايى ندارد.
حكومت و سياست حاكمان، تأثير بسزايى در رشد و تعالى و يا انحطاط
افراد جامعه دارد، و حكومت صالحان نقش تعيين كنندهاى در رشد و تعالى و سعادت و
كمال نهايى افراد دارد.
لطف و حكمتالهى اقتضا مىكند كهآنچه موجب رشد و سعادت انسان مىشود
و در نجات او از گمراهى مؤثر است، در اختيارشقرار دهد.
در زمان حضور امام به مقتضاى حكمت و لطف الهى، ولايت و حكومت به
امامان معصوم (ع) كه از جانب خداوند منصوبند واگذار شده، امّا در عصر غيبت، دو راه
متصور است: يا آنكه خداوند حكمت و لطف خود را دريغ داشته و احكام انتظامى اسلام را
در زمان غيبت معطّل گذارده است يا به كسى كه حدّ نازلترى از امام معصوم (ع) در
صفات رهبرى قرار دارد، اجازه داده كه تصدّى اين امر را برعهده گيرد.
چنانكه مشخصاست احكاماسلام جاودانه است و خداوند لطفش را براى
سعادت بشر در هيچ زمانى دريغ نمىكند. بنابراين، فرض اول باطل و فرض دوم صحيح است
كه در زمان غيبت، رهبرى و زعامت سياسى و حكومت جامعهاسلامى بهفقها و صلحاى جامع
الشرايط واگذار شدهاست.