نام کتاب : درسهايى از وصيت نامه امام خمينى( ره) نویسنده : شفيعى مازندرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 76
برخى، راز اصلى روى آوردن به جامعه و شركت در امور سياسى را در
طبيعت آدمى مىجويند[1] و برخى آن را از ضرورتهاى
زندگى اجتماعى مىدانند. در هر دو صورت، هنگامى كه آدمى قدم در جامعه مىنهد،[2]
بايد به قوانين آن گردن نهد و به ضرورت وجود حاكم و زمامدار اذعان كند.
با توجه به معانى واژه سياست و حكومت، هدف و غايت از سياست مديريّت
صحيح جامعه و حكومت بر مردم است. گرچه ارسطو غايت سياست را در «نيكى» خلاصه
مىكند.
ولى ترديدى نيست كه «سياست» مسأله مهمّى است. افلاطون مىگفت: «سياست
و اخلاق براى تأمين سعادت بشرى، ضرورىاند».[3]
شهيد مظلوم بهشتى قدس سره مىگفتند:
سياست از ديانت و حتّى از عبادت جدا نيست.[4]
و اين سخن معروف مدّرس، آن قهرمان ميدان دين و سياست است كه مىگفت: «ديانت ما عين
سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست».
امام در تعريف سياست مىگويد: «مگر سياست چيست؟ روابط ما بين حاكم و
ملّتها روابط مابين حاكم با ساير حكومتها».[5]
ب. قلمرو سياست
قلمرو سياست در ديدگاه مسلمانان، بسيار وسيعتر از قلمرو سياست در
ديدگاه ديگران است، زيرا قلمرو سياست در اين ديدگاه شامل «سياست نفس» و «سياست
غير» مىشود. در حالى كه سياست در ديدگاه ديگران غالباً «سياست غير» را در بردارد.
«سياست نفس» عبارت است از سياستگذارى صحيح در امور انسانىِ مربوط به
خود، پروردگار و نيز ديگران. در اين عرصه، وَرَع، پرهيزگارى، ترحّم، شفقت، دگر
دوستى و در يك كلمه، بندگى كامل خدا از راه جهاد اكبر جايگاه لازم خويش را باز
مىيابد.
هنگام بازگشت از نبردى سخت، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از
ياران خود پرسيد: «از ميان پيكارها