نام کتاب : درسهايى از وصيت نامه امام خمينى( ره) نویسنده : شفيعى مازندرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 74
سياست اينگونه ياد مىكند:
دانستن مصالح حركات ارادى و افعال انسان بر وجهى كه مؤدّى به نظام
احوال معاش و معاد ايشان باشد و مقتضى رسيدن به كمالى كه به سوى آن متوجّهاند.[1]
گرچه براساس اين تعريف هر گونه دانش و آگاهى مربوط به كردار و رفتار
براساس مصلحت زندگى دنيوى و اخروى (فردى يا اجتماعى) را سياست گويند، امّا چنانكه
صاحبنظران تصريح كردهاند با توجّه به موضوع سياست، كه مجموعهاى از مسائل
اجتماعى، فرهنگى، امنيّتى، اقتصادى و ... را در بر دارد، سياست غالباً در معنايى
به كار مىرود كه به اجتماع و امور اجتماعى مربوط مىشود.[2]
ارسطو در كتاب سياست يادآور شده است كه غايت همه دانشها و
هنرها نيكى است و غايت دانش سياسى كه از همه دانشها ارجمندتر است. بالاترين
نيكىهاست. وى مىنويسد: «نيكىيى جز دادگرى، كه صلاح عام بدان وابسته است وجود
ندارد».[3]
گرچه سياست بر حسب نوع تفكّر حاكم بر سياستمدار، به «سياست حيوانى»
(سياست شيطانى) و «سياست انسانى» تقسيم مىشود،[4]
ولى سياست انسانى مورد نظر اين نوشتار همان سياستى است كه از آن به عنوان «سياست
فاضله»[5] ياد شد؛
سياستى كه بر مبناى آن، سياست مداران، عهدهدار امانت و خلافت الهىاند. سياست به
معناى راستين كلمه از ديدگاه اسلام نيز جز اين نيست. در حديث آمده است: «الامام عارف بالسّياسة».[6]
گرچه كلمه «سياست» از مصطلحاتى است كه كاربردهاى گوناگونى دارد، لكن
آن چه بيشتر در فرهنگ اسلامى به كار مىرود، سياستگذارى صحيح در دو حوزه: «پرورش
نفوس» و «تدبير امور زندگى اعم از فردى و اجتماعى» است.
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «سياسة
النفس افضل سياسة» تربيت نفس آدمى، برترين سياست است». و نيز آن حضرت فرمود: