نهضت امام خمينى (قدس سره)، اين دانشجويان با ايشان ارتباط
يافتند.[1] حضور علمى آيتالله مطهرى در
اين دوره سرآغاز ترويج و تبليغ انديشههاى اصيل و ناب اسلامى با رويكردى حوزوى-
دانشگاهى گرديد.
نيمه دوم سال 1343 از لحاظ سياسى سرآغازى ديگر براى استبداد سلطنتى
بود. تبعيد امام خمينى (قدس سره)، سركوبى جنبشها، محاكمه و محكوميت رهبران نهضت
آزادى ايران و شمارى از روحانيان و نيز ايجاد فضاى وحشت و پنهان شدن فعاليتهاى
سياسى، گواهى بر اين مدعاست. از اين دوره به بعد براثر سركوب گسترده رژيم، نهضت تا
سال 1346 دچار ركود مقطعى گرديد، تا اينكه بهتدريج اندكى از اختناق سياسى كاسته
شد و گروهها و احزاب سياسى مجال بيشترى براى فعاليت يافتند.
در اين دوران در كنار احياگران و مصلحان روحانى در دهه 1340،
انديشههاى افرادى چون جلال آلاحمد و على شريعتى نيز در خدمت تعالىخواهى و نفى
ترقىخواهى بود. آلاحمد كه با كنار نهادن انديشه ماركسيسم بار ديگر به اسلام پناه
آورده بود، با نگارش كتابهاى غربزدگى و در خدمت و خيانت روشنفكران،
به تبيين ابعاد غربزدگى و روشنفكرى پرداخت. او اسلام شيعى را عنصرى تفكيكناپذير
از هويت ايرانى معرفى كرد و براى روحانيان- بهعنوان مهمترين قشر اجتماعى كه در
برابر غرب تسليم نمىشوند- جايگاهى شايسته قائل شد. آلاحمد از اينكه روشنفكران به
ابعاد و علل قيام پانزده خرداد 1342 چندان توجهى نكردند، بر آنها خرده گرفت. او
معتقد بود همراهى و اتحاد روحانيان و روشنفكران گامى بهسوى تكامل و دگرگونى است.
در نظر آلاحمد، مذهب شيعه ايدئولوژى مناسبى براى بسيج سياسى است. وى با تبيين اين
موضوع درصدد برآمد كه روحانيان و روشنفكران و ديگر قشرهاى متدين جامعه را عليه
استبداد حكومت پهلوى بسيج كند.[2] فعاليتهاى
فكرى دكتر شريعتى نيز بهسبب ايجاد تحرك اسلامى در قشر دانشگاهى و
[1]. ولايتى، پويايى فرهنگ و تمدن اسلامى، ج 4، ص
255.