بهصراحت آمده است. تا پيش از ورود مفاهيم و پديدههاى نوگرايانه،
هويت ملى ايرانيان با تكيه بر عناصر ملى بازمانده از ايران باستان و مذهب شيعه- كه
از اركان استوار هويت ايرانى به شمار مىآمدند- از انسجام و ثبات بيشترى برخوردار
بود.
با آغاز فرايند نوسازى از زمان رضاشاه در ايران، ارزشهاى سنتى پيشين
به چالش كشيده شد و از اين سو ارزشهاى جديد نيز بهدليل بافت فرهنگى عميق جامعه
ايران كاملًا استقرار نيافت. اين وضعيت، نوعى دوگانگى فرهنگى و ارزشى را در
ايرانيان پديد آورد و اينگونه بود كه بحران هويت زاده شد.
ترويج باستانگرايى موجب شد تعريفى خاص از ايرانىگرايى و هويت شبهايرانى
آغاز گردد؛ تعريفى كه بهعمد عنصر مذهب در آن مغفول ماند و بهجاى آن، سنتهاى
باستانى از اركان اساسى آن شد. برگزارى جشنهاى شاهنشاهى و تغيير تقويم هجرى به
شاهنشاهى، ازجمله اصلاحاتى بود كه رژيم براى ترويج شبه ايرانگرايى به راه انداخت.
مبدأ تقويم شاهنشاهى، بنيانگذارى شاهنشاهى ايران بهدست كوروش بود. اين تغيير،
ايرانيان را ناگهان از سال 1355 به سال 2535 شاهنشاهى برد. محمدرضاشاه براى بقا و
دوام سلطنت خود، با ادعاى ظلاللهى بودن تخت و تاج پادشاهى، سعى مىكرد مردم را به
اطاعت از خود وادار و از طغيان مردم جلوگيرى كند. بدين دليل، ايدئولوژى شاهنشاهى
بهمثابه يكى از اجزاى مهم نظام سلطنتى، «شاه شاهان» را بهعنوان نماد حاكميت
بلامنازع معرفى كرد و او را سايه خدا شمرد.
چهار. پارادوكسهاى هويت در عصر پهلوى
هويتسازى پهلوى از يكسو با فرهنگ ايرانى متعارض بود و از سوى ديگر
با آموزههاى دينى رويارويى جدى داشت. اين رويكرد، پارادوكسهاى متعددى در خود
داشت كه موجب تشديد بحران هويت نظام حاكم مىگرديد. بىترديد انقلاب سفيد شاه و
رفراندم شاه و ملت، براى نفى مظاهر مذهبى بود. اقدامات ديگرى چون ايجاد سپاه دين و
تأسيس دانشكده الهيات در دانشگاه تهران، حذف سوگند به قرآنمجيد در مجلس و نيز
تبعيد رهبران مذهبى شيعه بهويژه امام خمينى، در همين راستا ارزيابى مىشود.