نارضايتىهاى اقتصادى موجود در ايران ممكن بود زمينه را براى
نفوذ كمونيسم در اين كشور فراهم نمايد. نظريهپردازان غربى بر اين باور بودند كه
براى پيشگيرى از چنين رويدادى، كشورهاى جهانسوم بهويژه ايران بايد روند توسعه را
بپيمايند. بدينترتيب با مدرنيزاسيون ايران به كمك الگوهاى پيشنهادى، افزون بر
وابسته شدن اين كشور به غرب، نارضايتىهاى موجود در جامعه نيز كاهش مىيافت و
بدينسان از نفوذ كمونيسم در اين كشور نيز ممانعت مىشد. در همين راستا نيز همانند
دو دوره پيشين، برخى روشنفكران كه بر دولت اثرگذار بودند، در راستاى ترقى و
برونرفت از مشكلات اجتماعى، استفاده از الگوهاى غربى را پيشنهاد نمودند.[1]
با توجه به اهميت ايران براى غرب و بهويژه آمريكا، از اين دوران به بعد، با حضور
آمريكا و نفوذ اين كشور بر اقتصاد و سياست ايران روبهروييم كه تا زمان پيروزى
انقلاب اسلامى ادامه دارد، هرچند نفوذ گسترده و جدى آمريكا از كودتاى 28 مرداد به
بعد آغاز شد. جان فوران درباره نفوذ آمريكا در ايران مىنويسد:
ايران در سال 1321 شمسى شاهد حضور سىهزار سرباز آمريكايى در ايران
بود تا بر جريان حملونقل مهمات و آذوقه به شوروى نظارت كنند. اين ازدياد نقش
آمريكا در امور ايران با هدف گستردهتر آن كشورها هماهنگى داشت؛ زيرا ايالات متحده
مىخواست نظم اقتصادى بينالمللى جديدى بنا نهد تا از انزواى قبلى بيرون آيد و از
بحرانهاى اقتصادى شديد جلوگيرى كند. ازسويى آمريكا برآن بود تا حركت آزاد سرمايه-
اعم از مواد خام يا كالا- در سطح جهانى را تأمين و آن را تضمين نمايد و مانع از آن
شود كه دنيا به بلوكبندىهاى تجارى انحصارى در قبل از جنگ جهانى دوم بازگردد؛
امرى كه در آخرين مراحل جنگ سبب تيرگى ميان سه قدرت بريتانيا، شوروى و آمريكا در
ايران شد و بدينترتيب ميان اين سه، رقابتى بر سر تفوق بر ايران پس از جنگ آغاز شد
و بهتدريج اين رقابت حالت خصمانهترى به خود گرفت. سرانجام موضوع نفت ايران و
امتيازات نفتى ميان اين سه قدرت، كشمكش آنها را علنى ساخت و