پاسخهايى براى برونرفت از وضعيت موجود بهدست دادهاند.
بىترديد قضاوتها و چگونگى پاسخ به اين پرسشها، تحولات تاريخى ايران را رقم زد و
زمينههاى شكلگيرى انقلاب اسلامى را فراهم نمود. به همين منظور، ابتدا بهاجمال
وضعيت اروپا را در قرن نوزدهم برمىرسيم و سپس به وضعيت ايران در اين قرن
مىپردازيم.
الف) نگاهى به وضعيت اروپا در قرن نوزدهم
نخستين نكته درخور بررسى در قرن نوزدهم، وضعيت ناشى از انقلاب صنعتى
و پيشرفتهاى تكنولوژى در اروپاست. اين پيشرفتها زمينهاى شد براى ايجاد منطقه
نفوذ در كشورهاى ديگر و ادامه سياستهاى استعمارى.
يك. پيشرفت فناورى و نياز اروپا به منطقه نفوذ و ادامه سياست
استعمارى
اروپاى قرن نوزدهم كه تحتتأثير شرايط انقلاب صنعتى قرار داشت، به
پيشرفتهاى فراوانى در زمينه فناورى رسيده بود. انقلاب صنعتى، دگرگونىهايى بزرگ
در صنعت، كشاورزى، توليد و حملونقل بود كه در نيمه قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد
و پيامدهايى اجتماعى- سياسى بهدنبال داشت؛ آنگونه كه طى يك قرن و نيم، بهتدريج
چهره شهرهاى اروپايى و آمريكا را دگرگون كرد.
در نيمه قرن هجدهم بهويژه در انگلستان كارخانههاى صنعتى ايجاد و
برشمار آنها افزوده شد. اين كارخانهها كه بيشتر متكى به نيروى ماشين بود، براى
فروش توليدات خود نيازمند بازار و همچنين براى توليد، نيازمند مواد خامى بود كه
مىبايست از ديگر كشورها و بهخصوص خاورميانه تأمين مىشد. بنابراين اروپاى قرن
نوزدهم بهدنبال منطقه نفوذى براى خود بود.
منابع نفتى خاورميانه ابتدا توجه قدرتهاى استعمارى نظير انگلستان و
سپس آمريكا و آلمان را به خود جلب كرد؛ تاجايىكه در اوايل قرن بيستم، نفت اين
منطقه بين شركتهاى انگليسى و آمريكايى تقسيم شد. در اين ميان موقعيت جغرافيايى
ايران نيز بهگونهاى بود كه به جولانگاه قدرتهاى بزرگ بدل گرديد.