ديگر، اين انقلابها ساختار حكومت را تغيير مىدهند، نه ساختار
اجتماعى را. اما انقلاب اجتماعى عبارت است از تغيير سريع و اساسى در ساختار سياسى،
اقتصادى و اجتماعى يك جامعه كه با حركت و قيام عمومى مردم همراه است. براى نمونه،
انقلاب اسلامى را مىتوان از انقلابهاى اجتماعى دانست. انقلاب اجتماعى بهندرت
شكل گرفته، اما بىگمان رخدادى مهم بهشمار مىرود؛ چراكه تأثيرات بسيارى در سطوح
داخلى و بينالمللى برجاى مىنهد.
انقلابهاى اجتماعى تنها از حيث ملى اهميت ندارند، بلكه اغلب موجب
رشد الگوها، انديشهها و خواستهاى بزرگ بينالمللى نيز مىشوند؛ بهويژه اگر اين
تحولات در كشورهايى روى دهد كه از نظر جغرافياى سياسى مهم، از نظر غناى فرهنگى
مشهور، و از نظر وسعت نيز پهناور باشند. بنابراين چون انقلابهاى اجتماعى، هم در
سطح داخلى اثرگذارند و هم در سطح بينالمللى، مطالعه آنها اهميتى درخور دارد.
آخرين انقلاب بزرگ اجتماعى در تاريخ جهان، انقلاب اسلامى ايران است و
به همينرو پژوهشگران بسيارى بهتفصيل بدان پرداختهاند. بنابراين چون انقلاب
اسلامى ايران در شمار انقلابهاى اجتماعى است، از اين پس مباحث مربوط به انقلاب
اجتماعى را بازخواهيم گفت.
د) خصوصيات انقلابها
انقلابهاى اجتماعى ويژگىهايى دارند كه آنها را از ديگر تحولات
سياسى- اجتماعى متمايزمىكند:
1. انقلاب در روند خود بايد چند مرحله را بگذراند:
يك. براندازى؛
دو. انتقال و جابهجايى قدرت؛
سه. پاكسازى مهرههاى اصلى حكومت قبلى؛
چهار. تثبيت نظام جديد، سازندگى و تحقق آرمانهاى انقلاب.
2. با وجود ناگهانى و سريع بودن وقوع انقلاب، روند شكلگيرى آن
نسبتاً طولانى است.
3. در روند انقلاب، اصولًا اعمال زور و خشونت بهگونهاى متقابل صورت
مىگيرد؛ زيرا نه