حكومت بدون مقاومت تسليم انقلابيون مىشود و نه انقلابيون در
صورت لزوم از اعمال خشونت پرهيز مىكنند.
4. در انقلاب بخش عمدهاى از جمعيت بهشكلى مؤثر بسيج مىشود.
5. مشاركت مردمى در انقلاب مستلزم عناصرى مانند سازماندهى، رهبرى و
ايدئولوژى است و هرچه ايدئولوژى قوىتر باشد، بسيج گروهها نيز گستردهتر خواهد
بود.
6. تغييرات انقلاب، عميق و زيربنايى بوده و ارزشهاى جديد جايگزين
ارزشهاى پيشين مىگردد.[1] 7. وجود
مستمر آگاهى به مفهوم ادراك و تحليل آن، موجب پىريزى «حركتهاى مداومى» مىگردد
كه بهتدريج درطى مراحلى انقلاب را بهوجود مىآورد.
ه) تفاوت انقلاب با مفاهيم مشابه اجتماعى
برخى از انواع تحولات اجتماعى از برخى وجوه با انقلاب مشابهت دارند.
ازاينرو براى پرهيز از خلط مباحث و شناخت دقيقتر پديده انقلاب، اشاره به تفاوت
انقلاب با ديگر مفاهيم مشابه اجتماعى، ضرورى مىنمايد.
كودتا اقدام معدودى از نيروهاى نظامى با حمايت برخى نيروهاى حاكم است
كه هدف از آن، رسيدن به قدرت و بركنارى حاكمى است كه در رأس قدرت قرار دارد. با
اين تعريف، ميان انقلاب و كودتا تفاوتهايى وجود دارد:
1. كودتاچيان از پيكره قدرت حاكم برمىخيزند و پايگاه مردمى ندارند؛
درحالىكه عنصر اصلى تشكيلدهنده انقلاب، خود مردماند كه در مقابل قدرت حاكم قرار
دارند. كودتا در جوامعى روى مىدهد كه ارتش نقش ويژهاى در برابر ملت دارد، اما در
جوامعى كه انقلاب در