يك مملكتى كه استقلال ندارد و وابسته به غير است و همهاش به
عملايشان [/ شاه] وابسته به غير شده، به اين نمىشود گفت يك مملكت متمدن.[1] آرمان استقلالطلبى مردم پيش از
انقلاب در شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» تبلور يافت و پس از پيروزى
انقلاب نيز در كلام امام خمينى (قدس سره) و متن قانون اساسى نمودار شد:
سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران براساس نفى هرگونه سلطهجويى و
سلطهپذيرى، حفظ استقلال همهجانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق مسلمانان و
عدمتعهد در برابر قدرتهاى سلطهگر و روابط صلحآميز با دُول غيرمحارب استوار
است.[2]
دو. دستاوردهاى فرهنگى
1. نفى مظاهر فرهنگى غرب و مقابله با تهاجم فرهنگى
رژيم پهلوى برنامههاى آينده خود را برپايه نگره غربى بنا نهاده بود.
در پرتو اين سياست، معيارها و ارزشهاى غربى در عرصههاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى
و فرهنگى ايران حكمفرما شد و كشور بهسوى فراموشى تاريخ گذشته و نفى ارزشهاى
اسلامى پيش رفت. الگوى استعمار و استبداد بر «استحاله فرهنگى» ايران پايهريزى شده
بود و براى تحقق اين هدف شوم، عرصههاى گوناگون اجتماع مانند هنر و ادبيات، سينما،
تئاتر، راديو و تلويزيون، مطبوعات، كتاب، سيستم آموزش كشور، مدارس، دبيرستانها و
دانشگاهها، تحت سيطره ارزشهاى غربى درآمد. بدينسان، افكار عمومى بهويژه
نوجوانان و جوانان در معرض تفرقه و ترويج ابتذال و اباحىگرى قرار گرفت تا از اين
طريق هويت اسلامى- ملى به فراموشى