دور نگاه داشتن مردم از مسائل و واقعيتهاى جامعه، از سياستهاى
رژيمهاى نامشروع است تا حيات خود را تداوم بخشند. رژيم پهلوى نيز با پيگيرى اين
هدف مىكوشيد تا بينش اجتماعى و سياسى مردم تعميق نيابد و جامعه همچنان در بىخبرى
بهسر برد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، افزايش آگاهىها و تقويت بينش سياسى مردم
بهعنوان اصلى مهم در قانون اساسى جمهورى اسلامى، سرلوحه برنامهريزىهاى كشور
قرار گرفت. بدينترتيب، مردم بهعنوان صاحبان اصلى انقلاب و ولىنعمت نظام، با
ديدگاهها و آرمانهاى خويش به يارى حكومت اسلامى شتافتند.
در بحث از مشاركت سياسى در رژيم پهلوى، بايد دانست كه مردم جايگاهى
نداشتند و نمىتوانستند در سرنوشت خود دخالت كنند. رژيم سلطنتى با كودتا روىكار
آمده بود و قوه مقننه شكلى فرمايشى داشت و اثرى از مشاركت سياسى مردم بهچشم
نمىخورد. انقلاب اسلامى ايران با تغيير اين وضعيت، مردم را نسبت به سرنوشتشان
حساس كرد و آنها را به مشاركت سياسى فراخواند. كمتر از دو ماه پس از پيروزى انقلاب
اسلامى، اصل نظام به همهپرسى گذارده شد و به فاصله كمى از آن، انتخابات مجلس
خبرگان قانون اساسى، رياستجمهورى و مجلس شوراى اسلامى برگزار گرديد؛
همهپرسىهايى كه جملگى نشاندهنده مشاركت سياسى گسترده مردم بود. در طول سه دهه
گذشته پس از پيروزى انقلاب بهطور متوسط هر سال يك انتخابات در عرصه تصميمگيرى
كشور برگزار شده كه اين بىشك دستاوردى مهم براى نظام جمهورى اسلامى ايران بهشمار
مىآيد.
3. استقلال و دگرگونى اصول سياست خارجى
يكى ديگر از مهمترين دستاوردهاى انقلاب اسلامى، استقلال سياسى در
كشورى است كه به گواهى تاريخ، دستكم در دوران معاصر همواره زير نفوذ قدرتهاى
استعمارى و بيگانه بوده است. پس از جنگ جهانى دوم و صفبندى بلوك غرب و شرق،
آمريكا به صورت قدرت خارجى بىرقيب در عرصه سياست و اقتصاد ايران درآمد؛
بهگونهاىكه سفير آمريكا در ايران به نزديكترين مشاور شاه و دربار بدل گرديد.
امام خمينى (قدس سره) در وصف دولت شاهنشاهى