در بعد اقتصادى، صاحبنظران اقتصادى و اجتماعى بر اين باورند كه
اجراى اين الگوها ناخواسته موجد مشكلات اقتصادى و اجتماعى نظير نابرابرى اجتماعى
نيز گرديد. درحقيقت براثر اجراى اين برنامهها- كه برپايه نگاهى خاص به اقتصاد
بود- گروهى از ثروتمندانْ ثروتمندتر گرديدند و قشرهاى آسيبپذير جامعه نيز در
وضعيت بدترى قرار گرفتند. اين امر تغييرات ارزشى و فرهنگى نيز درپى داشت كه خود
چالشى براى برنامههاى بعدى بهشمار مىرفت. يكى از اين تغييرات، تجملگرايى و نيز
تبديل شدن ثروت به ارزش اجتماعى در ميان برخى قشرهاى جامعه بود.[1]
درحقيقت فرايند بازسازى اقتصادى در ايران كه با عنوان توسعه ارائه گرديد، با توجه
به ويژگىهايى كه داشت، موجب بروز شكافهايى در جامعه از لحاظ سياسى، فرهنگى و
اقتصادى شد. در اين زمان هنگام آغاز برنامه اول توسعه اقتصادى، سخنان برخى مسئولان
نشاندهنده نوع نگاه خاصى بود كه براى پيشرفت ايران برگزيده بودند. به همين دليل
درپى آن ارزشهايى در جامعه شكل گرفت كه ارزشهاى پيشين را به چالش كشيد.
بدينترتيب به اقتضاى ضرورتهاى سياست و بهدنبال ظهور گروههاى جديد كه خواهان
نوسازى سياسى بودند، بهتدريج ارزشهايى كه داراى رنگ و بوى ملى و اساطيرىاند،
احيا شد و بر هويت ملى ايرانى در كنار هويت اسلامى تأكيد گرديد.
با آشكارتر شدن خطوط گسست ميان ارزشهاى سنتى و ارزشهاى جديد،
مشكلاتى در عرصه فرهنگ نمايان شد. بحثهاى تهاجم فرهنگى كه بعدها شدت يافت و رهبر
انقلاب نيز آن را «شبيخون فرهنگى» ناميد، در راستاى واكنش به اين چالشها مطرح
گرديد. اين وضعيت با ظهور نسل جديدِ وابسته به طبقات مدرن كه در گذشته دچار انفعال
شده بود، پس از دوم خرداد 76 عرصههاى تازهاى را براى گسترش گفتمانهاى مربوط به
رابطه سنت و مدرنيسم فراهم ساخت.
[1]. براى مطالعه بيشتر درباره تأثير برنامههاى
اول و دوم توسعه بر نابرابرى اجتماعى و تغييرات ارزشى و فرهنگى بنگريد به:
رفيعپور، توسعه و تضاد.