قيام و تظاهرات مردمى سبب شد فعاليت سياسى و مسلحانه احزاب و
گروههاى مختلف، كوچك جلوه نمايد. ازاينرو، آنها براى آنكه از حركت پرشتاب انقلاب
اسلامى عقب نمانند، ناگزير با آن همراه شدند، ولى اين همراهى تا جايى ادامه داشت
كه حركت انقلاب تضادى با اهداف و منافعشان پيدا نمىكرد. حتى برخى گروههاى سياسى
در كشاكش انقلاب اسلامى بهدنبال تغيير مسير انقلاب درجهت دلخواه خود بودند.
تضاد يا تغاير احزاب سياسى با انقلاب اسلامى از حيث اهداف و
خواستهها، موجب گرديد كه بيشتر احزاب به مخالفت با انقلاب برخيزند و يا تا حدودى
با آن همراه گردند و سپس راه خود را جدا نمايند. در اين ميان هيئتهاى مؤتلفه
اسلامى همراه با مردم و در جهت اهداف انقلاب عمل كردند. اينك خلاصهوار به بررسى
وضعيت جريانهاى فكرى و احزاب در آستانه انقلاب اسلامى مىپردازيم.
يك. حزب توده
حزب توده كه يكى از احزاب ماركسيستى است و پس از كودتاى 28 مرداد
منفعل و منزوى گرديده بود، در جريان انقلاب اسلامى سعى داشت با تغيير شعار مردم از
«استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» به «استقلال، آزادى، عدالت اجتماعى»، درواقع به
نفى جمهورى اسلامى بپردازد. آنان همچنين كوشيدند تا از راههاى مختلف، شعار «نه
شرقى» را از شعار معروف «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» حذف كنند و ازسويى به
گستردن ديدگاههاى كمونيستى خود در ميان مردم بپردارند. اما پايبندى مردم به اسلام
و شمار كم اعضاى حزب در مقابل انبوه هواداران انقلاب اسلامى، موجب ناكامى آنها
گرديد.
از سوى ديگر با توجه به فراگير شدن گفتمان اسلامگرايى، حزب توده
نتوانست نيروهاى عمدهاى براى تحقق اهداف خود جذب نمايد و حتى رهبران آن در زمان
انقلاب مجبور شدند با توجه به فضاى غالب اسلامى، وجهه اسلامى از خود نشان دهند.
اين حزب پس از پيروزى انقلاب اسلامى سعى كرد خود را مدافع انقلاب، اسلام و خط امام
(قدس سره) بنماياند. آنها در اين راه حتى اصطلاحات خاص اسلامى را بهكار گرفتند؛
چنانكه مثلًا به جاى سوسياليسم از عبارت