نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 35
اين يك امر تاريخى و دنيوى و قابل جرح و نقد
است. چهبسا به خاطر انطباق بيشتر نظريههاى اهل تسنّن با دمكراسى روز موجب تأييد
اين نظريه شود.
اگر امامت را به اين شكل ساده و در سطح حكومت طرح كنيم و بگوييم
امامت يعنى حكومت، آن وقت مىبينيم جاذبه آنچه اهل تسنن مىگويند بيشتر از جاذبه
آن چيزى است كه شيعه مىگويد[1].
ايشان چنين شيوه بحث را اشتباه بزرگ مىداند كه بعضى از قدماى
متكلمان هم مرتكب آن شدهاند[2].
به ديگر سخن، اگر با ادله متقن شايستگى امام على عليه السّلام بر
نيابت و تصدى مقام مرجعيت دينى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ثابت شود،
نيابت ايشان در امر حكومت هم خودبهخود ثابت مىشود. استاد در تعليل آن مىگويد:
مسأله امامت از جنبه زعامت و حكومت اين است كه حالا كه بعد از پيغمبر
مانند زمان ايشان معصوم وجود دارد و پيغمبر وصى براى خود معين كرده است كه او در
سطح افراد ديگر نيست و از نظر صلاحيت مثل خود پيغمبر استثنايى است، ديگر جاى
انتخاب و شورا و اين حرفها نيست ... آيا ما شخص معصوم از خطا و عالم به تمام معنى
داشته باشيم كه حتى امكان اشتباه هم برايش وجود ندارد و با اين حال برويم شخص
ديگرى را به جاى او انتخاب كنيم؟![3].
بنابراين از اين لحاظ نسبت امامت و حكومت عموم و خصوص مطلق مىشود به
اين صورت كه لازمه مقام امامت زعامت و رهبرى هم است اما عكس آن صحيح نيست.
پيغمبر اكرم، على عليه السّلام را براى امامت تعيين كرده است كه
لازمه امامت حكومت كردن هم است و گذشته از اين، در مواقعى به خود حكومت (امام على
عليه السّلام) هم تصريح كرده است، ولى بر مبناى اينكه امام بعد از من اوست[4].