نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 25
طبيعى، مانند آزادى فردى و اجتماعى، آزادى
عقيده و بيان، مساوات و حق تملّك برخوردارند و كسى بر ديگرى حق تقدم و فضيلت ندارد
و نمىتواند با اعمال حاكميت حقوق طبيعى او را تقييد يا سلب كند. از سوى ديگر،
وجود حكومت و قانون در جامعه امرى ضرورى و اجتنابناپذير است و با فقدان آن، جامعه
با اغتشاش و آنارشيسم و سلطه اقويا بر ضعيفها مواجه خواهد شد.
چنانكه حضرت على عليه السّلام فرموده است:
لا بدّ للناس من امير فاجر او برّ[1].
سؤال بر اين نكته متمركز است كه حق حاكميت در جامعه از آن كى و كدام
طبقه است؟ آيا حق حكومت به عهده شخص يا طبقه خاص واگذار شده است يا اينكه به عهده
خود جامعه است؟
به ديگر سخن، در واقعيت حكومتهاى موجود و همچنين در اينكه اكثريت
مردم (شهروندان) مجبورند از حاكمان اطاعت كنند ترديدى نيست، اما عقل و عقلاء بر
اين نكته تأكيد مىكنند كه دليل و ملاك حاكميّت گروه اقليت بر اكثريت چيست؟ چرا
مردم اخلاقا و عقلا بايد در طوق اطاعت حاكمان باشند؟
آيا حاكمان براى ايجاد قدرت خود توجيه و دليل عقلانى و اخلاقى دارند؟
فلاسفه سياسى از اين بحث به مسأله «مشروعيت») ycanitigeL (- كه به معناى قانونيت و حقانيت است- تعبير
مىكنند، اگر حكومتى براى توجيه قدرت خود توانست يك نظريه و دليل قانعكننده و
توجيه عقلانى و خردپسند ارايه كند، حكومتى داراى مشروعيت و اقتدار و وجودش مشروع و
حق خواهد بود. در مقابل مشروعيت، غصب) noitaprasU (قرار دارد كه در صورت فقدان پارامترهاى
مشروعيت، حكومت غاصبانه خوانده خواهد شد. كه به جاى دارا بودن حق حكومت و اقتدار،
تنها از قدرت و اعمال حاكميّت قهرى برخوردار خواهد بود. پس مبحث تنقيح و تبيين
ملاكهاى مشروعيت در فلسفه سياسى، از اهميت والايى برخوردار است و فلاسفه دوران
باستان به اين مسئله توجه و