ازاينرو ضرورت ارائه يك بحث شفاف و به دور از هرگونه غرضورزى و
افراط و تفريط براى نسل جوان بيش از پيش احساس مىشود، اين احساس ضرورت نگارنده را
بر آن داشت كه تحليل و نقد پلوراليزم را از شعاع انديشه متفكر و صاحبنظرى منعكس
كند كه جاى هيچگونه ترديد در تخصص و خلوص وى در اين مقولات نباشد و مورد قبول
مخاطبان اين نوشتار نيز قرار گيرد.
1. ضرورت دين
در ابتداى بحث تكثر اديان بايد اين نكته تنقيح گردد كه انسان به وجود
دين و بعثت پيامبران نيازمند است يا نه؟ در پاسخ مختصر آن بايد گفت كه هدف از
آفرينش انسان رسيدن به ساحل نجا و خوشبختى است و تأمين آن با شكفته شدن استعدادهاى
نهفته او ميسّر مىشود. در اينجا اين سؤال بهوجود مىآيد كه آيا انسان، خود توان
شناخت استعدادهاى نهفته خود را دارد، يا نه؟ علاوهبر آن آيا انسان مىتواند
قوانين اساسى و فردى- اجتماعى به منظور تأمين سعادت خود و اجتماع وضع كند يا نه؟
تا عصر حاضر هيچ فيلسوفى و دانشمندى مدعى شناخت انسان و نيازهاى فطرى
او نشده است و هر روز كه قافله علم و فلسفه به پيش مىتازد، بر مجهولات انسان در
اين زمينه افزون مىشود؛ و لذا در تعريف انسان گفته شده است كه «انسان موجودى است
ناشناخته».
ازاينرو، حكمت و لطف الهى اقتضا مىكند كه انسان را در اين ره
بىرهنما نگذارد و با فرستادن پيامبران هادى انسان گردد[2].