نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 30
اقتدار سياسى باشند و مجموعه قدرت سياسى
جامعه و همه سازمانها و نهادهاى آن به دست متديّنان به دين معيّنى مثل اسلام يا
مسيحيّت اداره شود. براساس اين تعريف، حكومت دينى، دقيقا مرادف با «حكومت
دينداران» است.
2. حكومت دينى، حكومتى است كه اقتدار سياسى جامعه به دست طبقه خاصّى
به نام «رجال دين» باشد. براساس اين تعريف، نفس اين مسأله كه نهادهاى مختلف قدرت
سياسى به دست شخصيتهاى مذهبى و رجال دين اداره شود، حكومت را به دينى بودن متّصف
مىسازد.
شكل افراطى اين تصور از حكومت دينى را در اروپاى قرون وسطى مىتوان
ملاحظه كرد. در برخى اديان، نظير مسيحيت كاتوليك، رجال دين از قداست و احترام
خاصّى برخوردارند و واسطه معنوى ميان عالم الوهيت و ربوبيت و عالم انسانى محسوب
مىشوند.
تجربه حكومت دينى در اروپاى قرون وسطى، سازگار با اين تعريف از حكومت
دينى شكل گرفت. رجال دين مسيحى و اولياى كليسا به عنوان واسطه ميان خدا و خلق از
امتياز ويژهاى به نام حقّ حاكميت برخوردار بودند. اين حق و امتياز ويژه، ريشه در
حكومت و ربوبيت خداوند داشت. چنين تصوّر مىشد كه رجال دين بر اثر پيوندى كه با
ملكوت دارند از قداست بهرهمندند. ازاينرو، تصميم و تدبير و كلامشان، همچون وحى
الاهى مقدّس و خدشهناپذير و معصوم مىنمود.
3. حكومت دينى، دولتى است كه دفاع و تبليغ و ترويج مذهب و دين خاصّى
را بر عهده گرفته است. براساس اين تعريف، جوهر و قوام دينى بودن يك حكومت را بايد
در حالت «مدافعهگرايانه» آن براى يك دين خاص جستوجو كرد. بنابراين، حكومت صفويان
و قاجاريان در ايران و حكومت وهّابيان در عربستان سعودى و دولت طالبان در
افغانستان همگى مصاديق حكومت دينى به معناى اخير آن هستند. زيرا دولتها در اين
حكومتها از اقتدار سياسى خويش به عنوان ابزارى نيرومند جهت دفاع و ترويج مذهب و
سلوكى خاص در سطح جامعه بهره مىگيرند.
4. حكومت دينى، حكومتى است كه مرجعيّت همه جانبه دين خاصّى را در
عرصه سياست و اداره جامعه پذيرفته است؛ يعنى دولت و نهادهاى مختلف آن خود را در
برابر
نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 30