بينى رها و به گوهر ديندارى رهنمون مىسازد،
توجه به روح اصلى احكام است كه همان قرب خداوند مىباشد. لذا بدون توجه به اين روح
و طرح ناقص و انتزاعى احكام، موجب آن مىگردد كه احكام اسلامى را ناعادلانه و
ظالمانه تلقى كرده و درصدد تغيير آنها برآييم.
اختيار طلاق در دست مردان
سؤال: چرا در اسلام، اختيار مردان در امر طلاق وسيعتر از دايره
اختيار زنان است؟[1]
پاسخ: علامه طباطبايى (ره) مىفرمايند: جواز طلاق خود يك حكم فطرى
است، يعنى همان طوركه ازدواج پاسخ به يك نياز فطرى است، جواز طلاق هم در مواردى كه
به آن نياز است، پاسخ به يك نياز واقعى است.
به اين ترتيب هرگاه زوجين به هر دليل احساس كنند كه قادر به ادامه
حيات زناشويى خود نيستند، طلاق در دين اسلام براى خاتمه دادن به چنان زندگى روا داشته
شده است. اما آنچه مهم به نظر مىرسد اين است كه ما در كنار اين حكم نيز مثل همه
احكام ديگر اسلامى با پرهيز از ظاهربينى و قشرىگرايى به روح جارى در حكم توجه
كرده و اهداف آن را كه تنظيم حيات معقول و دلپذير است، بشناسيم تا احكام، مورد
سوءاستفاده قرار نگيرد و اسباب ايجاد عدالت گردد. قرآن كريم به وضوح كسانى را كه
احكام اسلامى را دستاويز ستمگرى قرار مىدهند، مسخره كنندگان احكام
[1] - در فصل سوم نيز پاسخ هايى به اين سؤال داده شده
است.