بر همسرانشان نيست، بلكه مديريت و رياستى
متفاوت است كه بر اين اساس، لازم بوده است با واژگان متفاوت بيان شود. در اين بين،
مهم اين است كه بدانيم قواميت به معناى لزوم سرپرستى و حمايت اقتصادى خانواده و
مديريت اخلاقى و معنوى و همچنين تمكين و حضانت، همگى جهت ساماندهى همان روابط و
پيوندهاى متفاوت و منحصر به فردى است كه در خانواده به وجود مىآيد و از آنجايى كه
اين روابط و پيوندها، از نيازهاى متقابل است، افراد در خانواده همه مسخر يكديگرمى
باشند. در واقع در نهاد خانواده همه نسبت به هم نقطههاى ضعف و قوت دارند كه آنها
را به يكديگر متصل مىسازد.
در پايان، تأكيد بر اين نكته ضرورى است كه دين در عين طرح قوانين،
آنها را با گزارههاى اخلاقى تلطيف مىكند. به عنوان مثال در خصوص نفقه، در عين
آنكه مرد را به اندازه شأن و توانايى مالى خود موظف مىسازد، وى را با اين قاعده
اخلاقى نيز آشنا مىنمايد كه بهتر است مسكن، خوراك و پوشاك زن بهتر از آنچه باشد
كه در منزل پدرش بوده است.
در مقابل، افق نگاه زن را نيز وسيع مىكند، به نوعى كه جابهجايى يك
ظرف در منزل را براى او حسنه و عبادت محسوب مىنمايد و براى زحمات و مشقاتى كه
بابت فرزندان متحمل مىشود، اجرى كه مطابق با مزد شهيد است، قرار مىدهد. لذا با
ايجاد ي- ك ن- گاه عب- ادى، او را از تنگناى تكالي- ف و حس- ابگرى در مق- ابل
انسانى چون خود مىرهاند و در فراخناى بندگى پروردگار قرار مىدهد. در واقع آنچه ما
را از قشرى گرى و ظاهر