نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 75
تشريع نبوت، فلسفه زعامت و امامت و معيار كمال فرد و مقياس
سلامت اجتماع است. عدل قرآن آنجا كه به توحيد يا معاد مربوط مىشود به نگرش انسان
به هستى و آفرينش شكل مىدهد و بهعبارت ديگر نوعى جهانبينى است. آنجا كه به
نبوّت و تشريع و قانون مربوط مىشود يك «مقياس و معيار» قانونشناسى است و
بهعبارت ديگر جاى پايى است براى عقل كه در رديف كتاب و سنت قرارگيرد و جزء منابع
فقه و استنباط بشمار مىآيد.[1]
عدليه و اشاعره
آن دسته از دانشمندان و متكّمان اسلامى راكه طرفداران عدل الهى
بودند، عدليه مىنامند. در مقابل، اشاعره[2] منكر عدل الهى مىباشند. اين انكار نه بدان معناست كه خداوند راظالم
بدانند، بلكه اين گروه تفسير و قرائتى از «عدل الهى» ارائه دادند كه باپذيرش
«عدالت» به معنايى كه عدليه معتقد بودند مغايرت داشت.
اشاعره براين باورند كه آنچه خداوند انجام مىدهد «عدل» است، نه اينكه
آنچه «عدل» است خداوند انجام مىدهد. اساساً عدل و ظلمى، قبل از اراده و مشيت الهى
وجود ندارد. در اين صورت عدالت به اين معنا كه «حق هر حقدار رابه او دادن»[3] و «هر چيزى را در جاى خود نهادن»[4] مفهوم چندانى ندارد. زيرا هيچ
موجودى در اصل وجودش حقى ندارد و اساساً در عالم واقع «حق» و «حقدار» مطرح
نمىباشد. در نظام تشريع هر چه را خداوند وضع كند حق است و حق بودن آن باهمين وضع
تحقق مىيابد. با قطع نظر از آنچه اسلام آورده است حقوقى نداريم تا مبناى عدالت
قرار دهيم. اين امر نوعى تعيين تكليف براى خداوند است كه بگوييم عادل بودن خداوند
(عدل) ملاك فعل خداوند است.
[1]. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1( عدل الهى)، ص
61( با اندكى تصرف).
[2]. گروهى از متكّلمان اهلسّنت كه طرفدار جبر
ومنكر اختيار انسان مىباشند.