نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 150
زيرمجموعه آنها) مىآيند و مىروند، اما در يك نظام سياسى،
«حاكميت» همچنان تداوم مىيابد. جابهجايى افراد خدشهاى به اصل حاكميت وارد
نمىسازد؛ همچنان كه سلولهاى بدن انسان در طول زندگى از بين مىروند و عوض
مىشوند، ولى هويت انسان كه وابسته به روح اوست باقى خواهد ماند.
حاكميّت ملّى
براى تشكيل يك نظام سياسى و دولت در معناى عام آن (دولت- كشور) عوامل
زير نقش اساسى ايفا مىكنند:[1]
گروه انسانى (ملّت)،[2] چهارچوب
فضايى (سرزمين) و قدرت سياسى (حاكميت) ..
«ملّت» در اصطلاح حقوقى و سياسى به يك واحد اجتماعى گفته مىشود كه
مجموعهاى از عوامل پيوند دهنده مادى و معنوى، افراد آن را به هم مرتبط ساخته و در
يك سرزمين و به آمريت يك قدرت سياسى درآورده است. رابطهاى كه مردم يك سرزمين را
به يك حاكميت و دولت مرتبط مىسازد «تابعيّت» نام دارد.[3]
اين رابطه يك رابطه سياسى، حقوقى و معنوى است و با بهوجود آمدن آن يك فرد، تابعيت
يا مليّت كشور معيّنى را پيدا مىكند. سند گوياى اين رابطه در داخلْ «شناسنامه» و
در خارج از كشور «گذرنامه» است. بدين ترتيب «ملّت و مليّت» با «قلمرو و سرزمين»
نوعاً پيوند دارد و چون جهانى كه ما در آن زندگى مىكنيم به كشورهاى بزرگ و كوچك
با مرزهاى معيّنى تقسيم شده است و در هر كشور يك «قدرت سياسى» بر يك «ملّت» اعمال
مىگردد، اين پرسش مطرح مىگردد كه سرچشمه اين قدرت و حاكميت چيست؟ قدرت از كجا
نشأت مىگيرد؟
نظامهاى سياسى و حقوقى رايج، براى حاكميت؛ منشأيى انسانى قائلاند. روسو هر فرد را