نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 149
فصل اول: حق حاكميت
حاكميت[1] در لغت به
معناى سلطه، قدرت مطلقه و سلطنت و در اصطلاح «عبارت از قدرت برتر فرماندهى يا
امكان اعمال ارادهاى فوق ارادههاى ديگر است. در مقابل اعمال اراده و اجراى
اقتدارش مانعى را نمىپذيرد و از هيچ قدرت ديگرى تبعيّت نمىكند. هرگونه صلاحيتى
ناشى از اوست، لكن صلاحيتهاى او فى نفسه است. به هريك از دستگاههاى فرمانروا
صلاحيت عملكرد مىبخشد و كليه اعمال فرازين قواى سهگانه و اعمال فرودين قواى
عمومى به نام او انجام مىشود و ناشى از اوست.»[2]
فرق ميان «حاكميت» و «حكومت» آن است كه «حاكميت» به همان قدرت گفته
مىشود، امّا «حكومت» مجموعهاى از افراد انسانى، ابزار مادى و نيز ساختارى است كه
بهوسيله آن «قدرت» و «حاكميت» به جريان مىافتد و اعمال مىگردد. «حكومت» ابزار
اعمال «حاكميت» است. در مقايسه مىتوان «حاكميت» را به منزله «روح» و «حكومت» را
به منزله «اندام» در نظر گرفت. به همين دليل گرچه «حاكميت» از طريق «حكومت» شناخته
مىشود، اما آنچه ثابت، ماندگار و اصيل است «حاكميت» است. حكومتها (قواى سهگانه و
دستگاههاى