نام کتاب : چرا دين؟ چرا اسلام؟ چرا تشيع؟ نویسنده : شاكريان، حميدرضا جلد : 1 صفحه : 120
قرار گرفته است[1]
نمىباشد. در دين اسلام بين جهان بود و نُمود، انفصال نيست و جهان نمود، به اندازه
جهان بود، واقعى است. بنابراين تعاليم اسلام بهانه به دست كسى نمىدهد تا بر آن
انگ نيستانگارى زند و همين مسئله باعث مىشود كه نيچه نيز در ضمن نفى مسيحيت- به
عنوان مذهبى نيستانگارانه كه حيات را نابود مىسازد و علم و فرهنگ را به تباهى
مىكشاند- از اسلام تعريف و تمجيد كند.
او مىنويسد: «مسيحيت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از
دستاوردهاى تمدن اسلامى محروم كرد. فرهنگ و تمدن اسلامى در دوران حكمرانان مسلمان
اندلس كه در اساس با ما خويشاوندتر از يونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و
سليقه گوياتر از آنها است، لگدمال شد؛ چرا اين تمدن لگدمال شد؟ براى آنكه اصالت
داشت ... براى آنكه به زندگى آرى مىگفت ...»[2].
8. عدم حاجت به عصرى كردن دين
نبود نص الهى در اديان ديگر و تعارض آموزههاى كتب مقدس با ره
آوردهاى علمى و حاجات عصرى، انديشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت كه به عصرى
كردن دين، روى آورند؛ زيرا نه چشمپوشى از دستاوردهاى نوين علمى و نيازهاى عصرى
امكانپذير مىنمود و نه با تعارض مىتوان زيست
[1] - اين جمله ناظر به تفكيك قلمرو مسيح از حكومت اين
جهان در آيات انجيل است كه نخستين بذرسكولاريسم و جدا انگارى دين از دنيا را در
جهان مسيحى افشانده است.
نگا: انجيل متى، باب 22، آيه 21؛
لوقا، باب 20، آيه 25؛ يوحنا، باب 19، آيه 36