يكى از امتيازات اساسى اسلام، در برابر برخى از ديگر اديان به ويژه
مسيحيت، پيراستگى آن از درونمايههاى نيستانگارانه و نفى زمينه گرايش به
نيهيليسم[2]
(نيستانگارى) است.
به تعبير پروفسور فلاطورى، در اسلام عنصرى يافت نمىشود كه بهانه به
دست نيستانگارى چون نيچه[3] دهد تا در
اين حوزه فرهنگى، حكم به نيستانگارى كند.
توضيح اينكه نيچه؛ نيهيليسم را مفهومى دو پهلو مىداند كه يكى از
وجوه آن نيستانگارى به معناى قدرت روح و به تعبير وى «نيهيليسم فعال» است و ديگرى
نيستانگارى به معناى سقوط و زوال قدرت روح (نيهيليسم منفعل)[4].
نيستانگارى منفعل، از تباه شدن قوه خلّاقه و از بىهدفى و آنچه
معناى حيات و ارزشهاى واقعى را تشكيل مىدهد، ناشى مىشود[5].
نيهيليسم فعال، بر ملا كننده بيهودگى مطلق و به تعبير ديگر افشاگر
نيهيليسم
[1] - اين قسمت عمدتاً از مقاله« فرهنگ شرقى- اسلامى و
نيستانگارى غربى» نوشته پروفسور« عبدالجواد فلاطورى» استفاده شده است كه توسط
آقاى خسرو ناقد، از زبان آلمانى به فارسى ترجمه گرديده و در روزنامه شرق( فرهنگى)،
شماره 262- 3 به تاريخ 21 و 22، مرداد 1383، ص 6 چاپ شده است.
نام اصل مقاله عبارت است از:.
konnte di eislamisch
morenlaendische kultur zu einem dem abendlaen dischen nihilismus aehnelnden
nihilismus fuehrer?
[4] - ارجاعات اين قسمت به« مجموعه آثار» نيچه به زبان
آلمانى از سوى نويسنده مقاله است. همه ارجاعات باذكر شماره مجلد و شماره صفحه آمده
است. نام و مشخصات اصلى مجموعه آثار نيچه عبارت است از:.