نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 90
شيخ مىگويد نظر ذيمقراطيس از اين جهت هم
درست نيست، زيرا اگر اجتماع اصولى كه الان ما در عالم مىبينيم يك اجتماع اتفاقى
باشد بقاى اينها نمىتواند دوام داشته باشد. شما مىگوييد يك ذراتى كه كارشان گشتن
به دور هم بوده است يكدفعه اجتماع كردند و آسمان به وجود آمد و كرات به وجود
آمدند. همان طور كه اينها يكدفعه به دور هم جمع شدند بايد يكدفعه هم از هم جدا
بشوند، ولى ما مىبينيم الان يك نظام واحد متقنى وجود دارد. اين نشان مىدهد كه يك
طبيعت ثابتى در اينجا حكمفرماست. آسمان، آسمان است؛ آب، آب است؛ هوا، هوا است و
تبديلات اينها بر اساس يك نظام معينى است و الا يك عده امورى كه فقط دور هم جمع
شدهاند و هيچ عاملى نيست كه اينها را با هم ملصق كند- چون غايت طبيعت اين بوده
است كه اينها باهم متحد شوند- محال است كه همين طور باقى بمانند، چون همان طور كه
طبيعت اقتضا كرده به هم برسند طبيعت هم اقتضا مىكند از هم جدا شوند، يعنى موجبى
براى اينكه اين الصاق باقى بماند وجود ندارد.[1]