نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 76
مىبينم، و از اين قبيل. تو كه مىگويى من
مىبينم كه حس خطا مىكند، آنجا كه مىبينى حس خطا مىكند آيا مىدانى كه حس خطا مىكند
يا باز هم شك دارى كه حس خطا مىكند؟ آنجا كه مىگويى وقتى از خواب بلند مىشوم و
چشمم را مىمالم، بينى كسى را كه مقابل من ايستاده دو تا مىبينم، چشمش را چهارتا
مىبينم، و مىگويى اين اشتباه است، آيا مىدانى كه اشتباه است يا احتمال مىدهى
كه اشتباه است؟ مىگويند: نه، مىدانم كه اشتباه است، او كه دو تا كله يا دو تا
بينى ندارد. پس تو خودت اين خطا را با يك يقين پيدا كردى، تو چطور مىگويى من به
معرفت دست نيافتم؟! اين خودش يك معرفت است. وقتى مىگويى عقل در فلان جا اشتباه
كرده است، با جزم مىگويى اشتباه كرده، يعنى مىدانم كه اشتباه كرده است، پس به
حقيقت رسيدهاى. وقتى با جزم مىگويى اشتباه كرده، يعنى مىدانم كه اشتباه كرده
است، پس به حقيقت رسيدهاى. انسان تا به يك حقيقت نرسيده باشد اشتباه بودن نقطه
مقابل را نمىفهمد.
بنابراين چنين بايدگفت: انسان در بعضىاز ادراكاتخود اشتباهمىكند
و حالآنكهجزما در بعضى از ادراكات خود اشتباهندارد. پس بايد مسأله را
تقسيمكنيم، بايد دنباليك معيار برويم، ببينيم آيامىتوانيم با يكمعيار آن
مواردى را كه اشتباه مىكنيم به يك شكل اصلاحكنيم يا نه؟
چرا به دليل اينكه در بعضى موارد خطا مىكنيم منكر اصل شناخت بشويم؟
چرا آن مواردى كه خطا مىكنيم و مواردى كه شك نداريم كه خطا نمىكنيم (مثل
همانجايىكه مىفهميم خطا كردهايم) هر دو را يكسان بدانيم؟! اين حرف آقاى پيرهون
نظير شعر سعدى مىشود:
چو
از قومى يكى بى دانشى كرد
نه
كِه را منزلت ماند نه مِه را
نمىبينى
كه گاوى در علفزار
بيالايد
همه گاوان ده را
اينها در مسائل اجتماعى درست است كه اگر چند نفر از يك جامعهاى، از
يك صنفى- مثلا صنف روحانى- اشخاص بدكار و بد عمل در آمدند، آبروى ديگران هم
مىرود، والا معنى ندارد كه زيدى گناه كند و ما يقه عمرو را بگيريم.
گنه
كرد در بلخ آهنگرى
به
ششتر زدند گردن مسگرى
پارهاى از ادراكات ما اشتباه است، پارهاى ديگر قطعا درست است،
برويم سراغ چاره ادراكات غلط. اينجاست كه علم منطق به وجود آمد. علم منطق، علمى
است كه (پايه) نظريه شناخت است، يعنى در همين نظريه امكان شناخت و عدم امكان
شناخت، آن كه گفت شناخت
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 76