نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 77
ناممكن است، حسابش را يكسره كرد و آن كه گفت
شناخت ممكن است، دنبال يك معيار رفت و تا شناخت غلط را از شناخت صحيح تشخيص دهد و
آن معيار منطق بود. حال منطق تا چه اندازه از عهده اين مسئوليت و اين وظيفه خود
برآمده است، مسألهاى است كه اگر بخواهيم وارد آن شويم از مسائل مهمتر باز
مىمانيم.[1] و[2]
تساوى حق با زور
مكتبى در باب انسان كامل وجود دارد كه نه بر (عقل) و نه بر (عشق)،
فقط بر (قدرت) تكيه دارد. انسان كامل يعنى انسان مقتدر، و كمال يعنى قدرت- به هر
معنىاى كه قدرت را در نظر بگيريد- يعنى اقتدار، زور. اين مكتب سابقه زيادى در
دنيا دارد و سابقه آن به دوره قبل از سقراط مىرسد.
در يونان قديم گروهى بودند كه اينها را (سوفسطائيان) مىگويند. اينها
در كمال صراحت اين مطلب را بيان كردهاند كه اصلًا (حق) يعنى (زور) هر جا كه زور
هست، حق هم هست و هر جا كه قدرت هست، حق، همان قدرت است و ضعف مساوى است با بىحقى
و ناحقى. براى آنها اساسا عدالت و ظلم معنى و مفهوم ندارد و لهذا (به حق)
مىگويند: (حق زور) يعنى حق ناشى از زور، به اين معنا كه هر حقى ناشى از زور است.
اينها معتقدند انسان تمام تلاشش بايد براى كسب زور و كسب قدرت و قوت باشد و بس، و
انسان هيچ قيد و حدى هم نبايد براى قدرت خود قائل شود.
[1] - مجموعه آثار، ج 13، صص 348- 346 و ج 6، صص 77،
100، 154، 179، 194 و شناخت در قرآن، صص 31، 63- 66.
[2] - چون ما مىخواهيم به اين مطلب برسيم كه آيا اين
مكتب الهى، اين جهان بينى الهى كه جهان بينى ماست و ايدئولوژى ما بر پايه اين جهان
بينى بنا شده است، بر اساس چه معيارهايى از مسأله شناخت بنا شده است؟ مسأله عمده
ما اين است، مسائل ديگر براى ما بيشتر جنبه مقدماتى دارد، يعنى آنها را تا آن حد
مطرح مىكنيم كه براى ما لازم باشد، و الّا اگر بخواهيم مسأله منطق را مطرح كنيم،
منطق صورت داريم،( منطق ماده) داريم و منطق ارسطو مدعى است كه من منطق صورت هستم،
و آيا منطق ارسطو از عهده كار خودش برآمده است يا برنيامده است، خودش چندين جلسه
وقت مىخواهد و ضرورتى براى بحث ما ندارد، زيرا اين بحثها فعلا بين ماديون و
الهيون مطرح نيست.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 77