نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 74
اصلًا آيا شناخت ممكن است؟ آيا مىشود جهان
را شناخت؟ آيا مىشود انسان را شناخت؟
آيا مىشود هستى را شناخت؟ عدهاى از بيخ منكرند، مىگويند شناخت
براى بشر يك امر ناممكن است، (لاادرى گرى) سرنوشت محتوم بشر است. ابتدا به نظر
مىرسد كه اين مكتب خيلى مكتب سستى است و اساسا قابل توجه نيست، ولى از قضا
طرفداران اين مكتب دلايل بسيار قوى اقامه كردهاند كه جوابگويى به آنها كار
سادهاى نيست.
مكتب شك و حكمت نظرى (پيرهون)(Pyrrhon)
در دوران بعد از سقراط، گروهى هستند كه آنها را (شكاكان) مىنامند و
معروفترين شخصيت آنان مردى است به نام پيرهون. او ده دليل بر عدم امكان شناخت
اقامه كرده است، مىگويد: شناختن امر ناممكنى است، (شك) و (نمىدانم) سرنوشت محتوم
بشر است. يك دليل بسيار سادهاش اين است، انسان اگر بخواهد بشناسد، ابزار شناختش
چيست؟ ما دو ابزار كه بيشتر نداريم، يكى حس است و ديگرى عقل. از شما مىپرسم: آيا
حس خطا مىكند يا نه؟
همه مىگويند: الى ماشاءالله: خطاى سامعه، باصره، لامسه و ذائقه كه
همه اينها مثالهايى فراوان دارد و بعضى ادعا كردهاند كه تنها باصره چند صد نوع
خطا دارد.
عقل چطور؟ مىگويد آن كه از حس بيشتر خطا مىكند. در استدلالهاى عقلى
علما و فلاسفه دائما اشتباه رخ مىدهد. پس حس خطا مىكند، عقل هم خطا مىكند و ما
غير از اين دو چيز ديگرى نداريم. پس هر چه را كه فكر مىكنيم و درباره هر چه كه
مىانديشيم، يا حواس ما دخالت دارد يا عقل ما و يا هر دو، و اين هر دو جايز الخطا
هستند، پس به هيچكدام از اينها نمىتوان اعتماد كرد.[1]
مكتب شك و حكمت عملى
مكتب شك در حكمت عملى نيز معتقد است هيچ نوع عملى را بر عمل ديگر
عقلا نمىتوان ترجيح داد. نمىتوان اثبات كرد فلان عمل صواب است و فلان عمل خطا.
مثلا