نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 52
ريشه افكار فيثاغورس
فيثاغورسيها خود مدعى هستند كه افكارشان را از اورفئوسيها كه حدود صد
سال قبل از فيثاغورس بودهاند، گرفتهاند. مىگويند افكار اورفئوس همهاش دينى
بوده و در مورد آخرت و تزكيهنفس تعليماتى از او نقل مىكنند كه شبيه تعليمات
پيامبران است. مىگويند فيثاغورس افكارش را از اورفئوس گرفتهاست. فلسفه اورفئوس
هم ريشه در مشرقزمين دارد. فيثاغورس و اورفئوس هر دو افكارشان را از شرق
گرفتهاند، مخصوصا فيثاغورس كه مىگويند به مشرق زمين آمده و بيست سال در مصر بوده
و حتى مىگويند به ايران هم آمده است. پس احتمال دارد كه افكار عرفانى خود را از
مشرق زمين گرفته و بعد به سرزمين خود برگشته است.[1]
نظريات فيثاغورس
درباره فيثاغورس از دو جهت اظهار نظر شدهاست: يكى از اين جهت كه
آنچه از ظواهر مطالب او معلوم است سخنانش امرى منطقى و قابل قبول نيست. ولى از طرف
ديگر در بين محققين راجع به فوقالعادگى اين مرد اتفاق نظرى هست، كه هم قدما او را
شخص فوقالعادهاى مىدانند، از قبيل شهرستانى، و هم امروزىها از او خيلى به
بزرگى ياد كردهاند.
قبلا عقايد او را در ملل و نحل و كتابهاى ديگر خوانده بودم، باز
مراجعه كردم، ديدم ملل و نحل از همه مفصلتر ذكر كرده است. تاريخ فلسفه راسل هم
خيلى از او تجليل مىكند و او را از بزرگترين شخصيتهاى جهان به شمار مىآورد، در
عين حال خيلى مختصر درباره او نوشته و چيز زيادى ندارد. شهرستانى نسبتا مفصّلتر
نقل كرده است. موارد ديگرى نيز هست كه خيلى مفصّل در اين كتاب آمده است. فكر كردم
براى اينكه مقدارى مطلب روشن شود خوب است قسمتى را كه شهرستانى درباره فيثاغورس در
اينجا آورده است بخوانيم.
قبلا مطلبىرا بايد تذكر دهم و آناينكه امروزى هامىگويند خيلىاز
عقايدىكه بهفيثاغورس نسبتمىدهند مخلوطىاست از افكار خود او و افكارى كه بعداز
اوپيدا شده واتباعفيثاغورس كه بعدها پيدا شدهاند افكار خود را با افكار فيثاغورس
آميخته و مخلوط كردهاند. به نظر مىرسد مطالبى كه در ملل و نحل آمده به همين صورت
باشد و آميختهاى از آن افكار باشد.