نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 447
از ايران، اين عقيده (دكترين) به سمت باختر
پخش شد كه ماده عين تباهى است و به همراه آن اين اعتقاد به وجود آمد كه هرگونه
رابطه جنسى ناپاك است و اين عقيده با جزئى اصلاح، اعتقاد كليساى مسيحيت محسوب
گرديد.[1]
راسل مىگويد: (در رسالات قديسين به دو يا سه توصيف زيبا از ازدواج
بر مىخوريم، ولى در ساير موارد، پدران كليسا از ازدواج به زشتترين صورت ياد
كردهاند.
هدف رياضت اين بوده كه مردان را متقى سازد بنابراين، ازدواج كه عمل
پستى شمرده مىشد بايستى منعدم شود. با تبر بكارت درخت زناشوئى را فرواندازيد. اين
عقيده راسخ سنژروم درباره هدف تقدس است.[2]
راسل مىگويد: طبق نظريه سن پُل، مسأله توليد نسل هدف فرعى بوده و
هدف اصلى ازدواج همان جلوگيرى از فسق بودهاست.
اين نقش اساسى ازدواج است كه در حقيقت دفع افسد به فاسد شمرده است.[3]
در اسلام كوچكترين اشارهاى به پليدى علاقه جنسى و آثار ناشى از آن
نشده است، اسلام مساعى خود را براى تنظيم اين علاقه به كار بردهاست.
از نظر اسلام روابط جنسى را فقط مصالح اجتماعى حاضر يا نسل آينده
محدود مىكند و در اين زمينه تدابيرى اتخاذ كردهاست كه منجر به احساس محروميت و
ناكامى و سركوب شدن اين غريزه نگردد.
متاسفانه دانشمندانى امثال برتراند راسل كه از عقايد مسيحيت و بودائى
و غيره در اين زمينه انتقاد مىكنند، درباره اسلام سكوت مىنمايند. راسل در كتاب
زناشوئى و اخلاق همين قدر مىگويد: (كليه بانيان مذاهب به استثناء محمد و
كنفوسيوس، اگر بتوان مسلك او (كنفوسيوس) را مذهب ناميد، توجهى به اصول سياسى و
اجتماعى نداشته و كوشيدهاند تكامل روح را از راه اشراق، تفكر و فنا فراهم كنند)
بهرحال از نظر اسلام، علاقه جنسى نه تنها با معنويت و روحانيت منافات ندارد، بلكه
جزء خوى و خلق انبياء است.[4]