نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 446
پس ضرورتى نيست براى اينكه معيارى كلى در
اخلاق داشته باشيم، اينكه خوبى و بدى از قبيل سفيدى و سياهى و يا كره بودن، مكعب
بودن امور عينى باشند.
راسل به اصل (من دوست دارم براى خودم به عنوان يك فرد آن هم فردى كه
فقط به منافع مادى و جسمانى مىانديشد) توجه كرده اما به اصل (من دوست دارم براى
خودم به عنوان فردى كه كرامت والاى روح خود را احساس مىكند) يا اصل (من دوست دارم
به عنوان فردى كه مصالح كلى نوع را دوست مىدارد) توجه نكرده است.
به عبارت ديگر: راسل به حركت طبيعت به سوى مصالح مادى فرد توجه كرده
اما به حركت طبيعت به سوى مصالح علوى و روحى فرد، و همچنين به حركت طبيعت به سوى
مصالح نوع توجه نكرده است.
راسل در آخر سخنانش مدعى مىشود كه اگر هم معيارى در كار باشد قطعا
عينى نخواهد بود. البته اين سخن درستىاست.
اضافه مىكند: «اين مسأله، مسأله دشوارى است، من داعيه حل آن را
ندارم»
در يك صفحه قبل از آن نيز گفته است: «اين يكى از آن مباحث فلسفى است
كه تا كنون حكم قطعى درباره آن صادر نشده است.»[1]
علاقه جنسى در جهان قديم
برتراند راسل فيلسوف اجتماعى مشهور معاصر مىگويد: عوامل و عقايد
مخالف جنسيت در اعصار خيلى قديم وجود داشته و به خصوص در هر جا كه مسيحيت و دين
بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوق يافت و سر تارك مثالهايى از اين فكر عجيب مبنى
بر اينكه چيز ناپاك و تباهى در روابط جنسى وجود دارد ذكر مىنمايد.
در آن نقاط دنيا نيز كه دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است
اديان و راهبانى بودهاند كه طرفدارى از تجرد مىكردهاند، مانند (اسنيتها) در
ميان يهوديان ... و بدين طريق يك نهضت عمومى رياضت در دنياى قديم ايجاد شد. در
يونان و روم متمدن نيز طريقه كلبيون جاى طريقه اپيكور را گرفت ... افلاطونيان نو
نيز به اندازه كلبيون رياضت طلب بودهاند.