نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 440
شود، او مىگويد: درست است كه جهان بر سر
پيچ خطر قرار گرفته است ولى خداوند همان طور كه در گذشته- البته در شعاع كوچكترى-
اين معجزه را نشان داده، بر سر پيچهاى خطر بشر را يارى كرده و از آستين غيب مصلح
و منجى رسانده است، در اين شرايط نيز چنان خواهد كرد كه عقلها در حيرت فرو رود،
او مىگويد: كار جهان عبث نيست؛ او مىگويد: اگر چنان شود كه مادى مذهبان مىگويند
و ظهور انسان در روى زمين مصداق مثل معروف عربى بشود: (ما
ادرى اسِلمُ ام رَدعُ)[1]
يا مصداق سخن حافظ بشود كه:
اخلاقى كه برتراند راسل پيشنهاد مىكند در كتابهاى متعددى نظريهاش
را بيان كرده است.
يكى از آن كتابها كتاب معروف (جهانى كه من مىشناسم) است كه در آن،
فصلى را به اخلاق اختصاص داده. ديگر، كتاب (زناشويى و اخلاق) است اگر چه آنجا يك
بحثش فقط درباره اخلاق جنسى است، ولى باز كل نظريهاش روشن مىشود. به نظرم در
كتاب (جهانبينى علمى) هم هست. يكى دو جاى ديگر هم هست كه الآن يادم نمىآيد.
راسل اخلاقش به اصطلاح اخلاق عقلى به معنى اخلاق تيزهوشى است. او در
واقع به دليل همان مادى فكر كردنش، به هيچ معيارى از معيارهاى اخلاقى قائل نيست،
نه به خير و فضيلت افلاطون اعتقادى دارد، نه به حد وسط ارسطو، نه به اخلاق وجدانى
يعنى احساس تكليف كانت. مىگويد بشر يك موجودى است كه جبرا منفعتخواه آفريده شده،
جز در پى سود خودش نيست، بقيه همهاش حرف است؛ باورنكنيد كه بشر جز سود خودش چيز
ديگرى را بخواهد. از طرف ديگر ما در جامعه نياز داريم به يك سلسله روابط حسنه كه
نام آنها را اخلاق گذاشتهايم. مىگوييم حقوق يكديگر را رعايت كنيم، نسبت به
يكديگر احترام بگزاريم، وظايف اجتماعى خودمان را انجام بدهيم. وظايف و تكاليف خود
را انجامدادن، حقوق ديگران را رعايت كردن، به شخصيت ديگران احترام گزاردن، آنچه
كه بشر در زندگى
[1] - ترجمه: نمىدانم موافقت است يا مخالفت كنايه از
بلاتكليفى است.