نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 437
چرا علت نخستين علت نخستين شد- كه در فلسفه
غرب يك سوال بلاجواب تلقى شدهاست- سئوالى است بىمعنى- علت نخستين، هم موجوديّتش
عين حقيقت و عين ذاتش است و هم علت نخستين بودنش عين ذاتش است و در هر دو حثيت،
بىنياز از علت است.[1]
آينده جهان از نظر راسل
ما به دليل اينكه مومن و مسلمانيم و در عمق ضميرمان اين اصل وجود
دارد كه: (جهان را صاحبى باشد خدا نام) هر چه در دنيا پيشامدهايى مىشود هرگز
احساس خطر عظيم، خطرى كه احيانا بشريت را نيست و نابود كند و كره زمين را تبديل به
توده خاكستر كند و زحمات چند هزار ساله بشريت را كأن لم يكن نمايد نمىكنيم. در ته
دل خودمان باور داريم كه سالهاى سال، قرنها، شايد ميليونها سال ديگر، در روى اين
زمين زندگى كنند و بروند كه فقط خدا عدد آنها را مىداند. آرى، ما در ته دل خود
اينطور فكر مىكنيم و هرگز اين انديشه را به خود راه نمىدهيم كه ممكن است عمرجهان
يعنى عمر بشر و عمر زمين ما به پايان رسيده باشد.
تعليمات انبياء، نوعى امنيت و اطمينان خاطر به ما داده است و در واقع
در ته قلب خود به مددهاى غيبى ايمان و اتكا داريم. اگر به ما بگويند يك ستاره عظيم
در فضا در حركت است و تا شش ماه ديگر به مدار زمين مىرسد و با زمين ما برخورد
مىكند و در يك لحظه زمين ما به يك توده خاكستر تبديل مىشود باز هم با همه ايمان
و اعتقادى كه به پيش بينىهاى دانشمندان داريم به خود ترس راه نمىدهيم، در ته
دلمان يك نوع ايمان و اطمينانى هست كه بنا نيست بوستان بشريت كه تازه شكفتهاست در
اثر باد حوادث ويران گردد.
آرى، همان طورى كه باور نمىكنيم زمين ما به وسيله يك ستاره، يك
حادثه جوّى نيست و نابود شود، باور نمىكنيم كه بشريت به دست خود بشر و به وسيله
نيروهاى مخربى كه به دست بشر ساخته شده منهدم گردد. آرى، ما به حكم يك الهام معنوى
كه از مكتب انبياء گرفتهايم باور نمىكنيم. ديگران چطور؟ آيا آنها هم باور
نمىكنند؟ آيا همين اطمينان و خوشبينى نسبت به آينده انسان و زمين و زندگى و تمدن
و خوشبختى و بهروزى و عدالت و آزادى در آنها وجود دارد؟ ابدا.