نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 433
پديدهاى نيازمند به عاملى است كه او را به
وجود آورده باشد؟ اما اينكه خود عامل مزبور نيز بايد پديدهاى باشد كه به يارى
عامل ديگر به وجود آمده باشد و آن عامل نيز به نوبه خود همينطور الى غيرالنهاية،
از كدام تجربه به دست آمده است؟
ثالثا خلقت از عدم به تجربه ممتنع است يعنى چه؟ مگر ضرورت و امتناع،
جزء امور تجربى هستند؟ آيا امتناع يا ضرورت، يك پديده و يك حالت مادى است كه قابل
تجربه و احساس باشد؟ حداكثر اين است كه تا كنون خلقت از عدم مشاهده نشده باشد، اما
اينكه امتناعش با تجربه ثابت شده باشد يعنى چه؟
رابعا چه فرقى هست ميان عليت و معلوليتى كه علت خود معلول علتى ديگر
باشد، با عليت و معلوليتى كه علت معلول علتى ديگر نباشد، كه اولى خلقت از عدم نيست
و دومىخلقت از عدم است؟ در هر دو مورد، وجودى وابسته به وجود ديگر و ناشى از وجود
ديگر است. اگر خلقت از عدم صورت گرفته، در هر دو حال صورت گرفته و اگر صورت
نگرفته، در هيچ حال صورت نگرفته است.
خامسا طبق گفته اين فيلسوف، فيزيكجديد به هر حال قانونعليت را
نقضشده اعلامكرده است، زيرا اين فيزيك الزام مىكند كه براى جهان نقطه آغاز قائل
شويم و دو فرض هم بيشتر براى آغاز جهان وجود ندارد و هر دو فرض هم به يك قوه،
قانون عليت را نقض مىكنند.
پس بايد بپذيريم تمام استنباطهاى ما درباره طبيعت و جهان نقش بر آب
است، زيرا قبلا خود جناب راسل پذيرفت كه همه استنباط ما از جريان طبيعت بر اصل
عليت استوار است، و اگر طبيعت تحت لگام قانون نباشد، مجموع چنين استنباطى نقش بر
آب خواهد بود.
طبيعت هستى يا محكوم قانون عليت هست و يا نيست؛ اگر هست، پيدايشش هم
بايد تابع قانون عليت باشد و اگر نيست، امكان ندارد كه طبيعت، بىلگام پديد آمده و
بعد اين لگام به دهنش زده شود.
ما در اينجا سخن راسل را به خودش بر مىگردانيم. وى مىگويد:
«شايد اصل عليت روا يا ناروا باشد ولى كسى كه فرض ناروايى آن را
مىپسندد، از فهم نتايج مترتب بر نظريه خويش ناتوان است. اين شخص معمولا آن دسته
از قوانين عليت را كه مورد پسند خود مىيابد، از تعرض مصون مىپندارد. مثلا شك
نمىكند كه خوراكى كه ميل
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 433