نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 431
محدود انگاشتن جهان هستى از لحاظ مكانى
اشتباه كرده باشيم. اما تا روزى كه اين گونه استدلالات رواج دارند، من ترجيح
مىدهم به طور موقت بپذيريم كه جهان در زمانى متناهى ولى نامعلوم آغاز يافته است.
آيا از اينجا مىتوانيم استنباط كنيم كه جهان به دست آفرينندهاى خلق شده است؟ در
صورت توسل به قوانين ناشى از روش استنباط موجه علمى، پاسخ مطمئنا منفى است. دليلى
وجود ندارد كه جهان دفعتا ايجاد نشده باشد، جز اينكه اين امر به نظر عجيب
مىنمايد. اما در طبيعت، هيچ قانونى وجود ندارد دال براينكه چيزهايى كه به نظر ما
عجيب باشند نبايد روى بدهند.
استنباط ما از خالق مترادف است با استنباط يك (علت)، و استنباطهاى
على در حوزه علم فقط زمانى مجاز هستند كه از قوانين على آغاز شده باشند. خلقت از
عدم چيزى است كه به تجربه ممتنع است. از اين رو تصور اينكه جهان به دست خالقى
آفريده شده به هيچ وجه منطقىتر از اين فرض نيست كه جهان بدون علت ايجاد شده باشد،
چه اين هر دو، قوانين علّىاى را كه قادر به مشاهده شان هستيم با يك قوه نقض
مىكند.»[1]
نقد نظريه راسل
آنچه نقل شد شامل دو بخش است:
يكى مربوط به فيزيك جديد است و اظهار نظر درباره آن در صلاحيت علم
الهى نيست.
از نظر علم الهى، خلقت و آفرينش نمىتواند محدود باشد و از نظر زمانى
نقطه آغازى داشته باشد، كما اينكه نمىتواند در يك حد معين متوقف گردد. فيضالهى،
چه از نظر آغاز و چه از نظر انجام، لاينقطع و نامتناهى است. جهان كنونى به شكلى كه
فيزيك تصور مىكند، مىتواند يك حلقه از حلقات فيض الهى باشد كه به يكديگر متصل و
مرتبطاند، اما نمىتوان حلقه منحصر به فرد باشد. از نظر علم الهى معنى اينكه جهان
در زمانى متناهى آغاز يافته است، اين است كه اين قطعه از خلقت نقطه آغازى دارد نه
اينكه خلقت و آفرينش در زمانى متناهى آغاز يافته است.
بخش دوم مربوط است به اظهار نظرهاى فيلسوفانه اين فيلسوف قرن بيستم.