نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 43
قدم و حدوث و قوه و فعل از اين قبيل است».
مطهرى در باب وجودى بودن «قوه و استعداد» مىفرمايد: «قوه و استعداد
را كه مىگوييم امر وجودى است به معنى اين است كه وجود شىء مستعد خارج نيست و از
مرتبه و مرحله خاص وجود ماده انتزاع مىشود نه به وضع و محاذات كه عارض جسم
مىشود».
به نظر مطهرى بحثهاى فلاسفه درباره قوه و استعداد، مبنى بر اينكه آيا
از مقوله كيف است يا اضافه يا مقوله ديگر، نابجاست. به نظر ايشان، قوه و فعليت
داخل در باب مقولات نيست تا جايى براى اين سخنان بودهباشد. حداكثر آنچه
مىتوانگفت ايناستكه؛ نسبتاستعداد به ماده نسبت جسم تعليمىاست به جسم طبيعى
كه از قبيل نسبت مبهم و لامتعيّن است به معيّن و چنان كه مىدانيم مبهم و متعيّن
در خارج عين يكديگرند، اختلافشان به حسب اعتبار ذهن است، هر متعيّن «عارض تحليلى»
است نه «عرض خارجى» آن، ولى فلاسفه آنجا كه درباره ماهيت قوه و استعداد بحث
مىكنند چنان بحث مىكنند كه درباره يك عرض خارجى. فرق نظريه مطهرى در باب «هيولى»
از آن جهت كه آن را اعتبارى نمىداند از نظريه شيخاشراق دور مىگردد.[1]
2- 11- نحوه ارجاع علت و معلول به علوم حضورى: شهيد مطهرى مفاهيم
فلسفى را نيز همچون مفاهيم ماهوى «ثانوى» مىخواند؛ زيرا معتقد است از خارج با
استفاده از حواس ظاهرى به دست نمىآيند.
اولين كسى كه به اين نكته توجه كرد مرحوم علامه طباطبايى بود. ايشان
اولين كسى بود كه در باب منشاء معقولات ثانيه فلسفى- همچون وجود و عدم، علت و
معلول، جوهر و عرض و امثال آن به بحث و بررسى پرداخت و از آنجا كه از طريق حس ظاهر
قابل دستيابى نيستند، آنها را به علوم حضورى ارجاع داد.[2]
مطهرى نيز به پيروى از علامه طباطبايى، غالب مفاهيم فلسفى را برگرفته
از علوم حضورى مىداند؛ به خصوص در باب علت و معلول، معتقد است كه انسان با
ملاحظهى رابطهى بين نفس، اراده، درك و وابستگى اراده به نفس، به مفهوم «علت و
معلول» دست مىيابد.[3]
[1] - اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقاله دهم، شرح مختصر
منظومه، ج 2، بحث هيولى، حركت و زمان، ج 1، صص 195- 192.