نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 424
ايدئولوژى واقع شود. ايدئولوژى آنگاه واقعا
ايدئولوژى است كه افراد از جان و دل به آن بگرايند و به صورت يك ايمان شكل يافته و
نظام يافته در آيد. ايمان تكيه گاهى محكم و تزلزل ناپذير مىطلبد، تكيه گاهى
مىخواهد كه رنگ جاودانگى داشته باشد. جهان بينى علمى به حكم اينكه وضع موقت و
متزلزل دارد نمىتواند پايگاه ايدئولوژى واقع شود.
از آنچه گفتيم روشن گشت كه جهان بينى به مفهوم خاصّى كه ايمان زا و
آرمانساز باشد و بتواند تكيهگاه يك ايدئولوژى واقع شود، بايد اوّلًا از
محدوديتهايى كه شناخت علمى خواه ناخواه دارد عارى باشد و به مسائل خاص جهان شناسى
كه به كل جهان و شكل و قيافه و ماهيت جهان مربوط مىشود- كه نمونه اش را ذكركرديم-
پاسخ دهد، و ثانيا بايد شناسايى جاودانه و قابل اعتماد بدهد نه شناسايى موقت و زودگذر
و متزلزل، ثالثا آنچه را ارائه مىدهد ارزش نظرى و واقع بينانه داشته باشد نه صرفا
عملى و فنى، و روشن شد كه شناخت علمى با همه مزايايى كه از جنبه ديگر دارد، فاقد
اين مزاياست، از اين رو شناخت علمى محض نمىتواند به انسان جهان بينى به مفهوم خاص
بدهد و نياز انسان را به تفسير عمومى هستى و تحليل كلى وجود برآورد.
همه كسانى كه از جهانبينى علمى دم زدهاند و يا فلسفه خود را فلسفه
علمى خواندهاند، اگر درست مورد توجه واقعشود، بر شهپر نوعى فلسفه نشسته و در
حوزههايى وارد شدهاند كه پاى علم به آنجا نمىرسد، صرفا با يك سلسله شباهتهاى
سطحى ميان برخى فرضيههاى خود با بعضى دادههاى علم، به غلط فلسفه خود را (فلسفه
علمى) و جهان بينى خود را (جهان بينى علمى) ناميدهاند. البته در اين ميان نقش اثر
تبليغى اين نام و عنوان را هم نبايد فراموش كرد.[1]
قانون عليت
تصادف، خدا، عليت؟
براى آنكه بيشتر با طرز تفكر غربى، اعّم از الهى يا مادّى، درباره
خدا آگاه شويم خوب است اين بحث را نيز طرح كنيم:
گروهى اثبات خدا را در گرو خدشه وارد كردن بر قانون عليت و بر اصل
ضرورت على و