نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 416
اين داروست نه چيز ديگر، روى بيمارى سل از
آن جهت كه بيمارى سل است موثر واقع مىشود، ديگر محال است كه اين دارو در فرد ديگر
اين اثر را نداشته باشد.[1]
شناخت غيرمستقيم
همواره شناخت ما از جهان بيرون شناخت غير مستقيم است، و شناخت مستقيم
و بلاواسطه منحصر است به معرفة النّفس و معرفهاللّه.
ما براى اينكه توضيح دهيم چگونه حتى آگاهى ما از وجود دوستى كه
همواره با او معاشر هستيم، از نوع آگاهىهاى غيرمستقيم و شناختهاى استنباطى و
استدلالى و عقلانى و از طريق آيهها و نشانههاست، رشته سخن را به دست يك فيلسوف
رياضىدان، فيزيكدان، ماترياليست و منكر خدا مىدهيم، يعنى راسل، وى در بحثى كه
دربارهاشكال تعميمنتيجه وارد تجربه شده به موارد تجربه نشدهبازكردهاست،
مىگويد:
«به طورى كه گفته شد آنچه به تجربه رسيده خيلى كمتر از مقدارى است كه
در تصور انسان بگنجد. مثلا شما مدعى مىشويد كه دوست خود آقاى جونز را در حال قدم
زدن مىبينيد، ولى همين حرف شما خيلى فراتر از آن است كه حق گفتنش را داريد. آنچه
شما مىبينيد لكههاى متوالى رنگينى است كه بر زمينهاى ساكن مىگذرد. مجموع اين
لكهها از طريق (بازتاب شرطى پاولف) كلمه جونز را در فكر شما زنده مىكند و از اين
رو مىگوييد كه جونز را مىبينيد ... اگر بگوييد كه شما جونز را مىبينيد درست
بدان مىماند كه در مورد توپى كه پس از برخورد به ديوار به سوى شما برگشته است
بگوييد كه ديوار به شما برخورده است و راستى كه اين دو حالت چقدر به هم نزديكاند!
از اين رو اشيائى كه ما تصور ديدن آنها را داريم، هرگز نمىبينيم. پس آيا دليلى
هست به اينكه هر چيزى كه ما گمان ديدنش را داريم ولو كه در واقع نمىبينيم. وجود
دارد؟ علم همواره به تجربى بودن خود نازيده و چنين وانمود كرده است كه فقط به
چيزهايى باور دارد كه قابل تحقق بخشيدن مىباشند. حال شما مىتوانيد به پديدارهايى
كه (ديدن جونز) مىناميد، در ذهن خود تحقق بدهيد، لكن نخواهيد توانست خود جونز را
به تحقيق در يابيد. شما صداهايى مىشنويد و مىگوييد كه جونز با شما صحبت