نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 414
نظر راسل در باب شناخت منطقى و حسى
شناخت منطقى نسبت به شناخت حسى درست مانند عمل عكاس است كه يك صحنه
كوچك را كه توانسته عكس بگيرد در حد بىنهايت توسعه و گسترش مىدهد (البته اين يكى
از كارهاى ذهن است).
در ميان فيلسوفان جديد، راسل متوجه اشكال بالا شده است، مىگويد: من
راه حلى ندارم.
راست مىگويد، نتوانسته راه حلى پيدا كند اما لااقل اين مقدار نبوغ
داشته است كه بفهمد چنين اشكال بزرگى وجود دارد. او تحت عنوان (مشكلات روشهاى علمى
جديد)[1] اولًا
ميان استقراء و تجربه اشتباه مىكند، بعد مىگويد اين مشكل را چگونه مىتوانيم حل
كنيم كه استقراء به يك سلسله موارد جزئى تعلق مىگيرد، ده مورد، بيست مورد، هزار
مورد، ده هزار مورد را استقراءمىكنيم، ولى بعد آن حكمى را كه استقراء كردهايم به
مواردى كه استقراء نكردهايم تعميممىدهيم. اين تعميم با چه ملاكىاست؟ علم براى
موارد نامتناهى است.
اگر علم مىگويد آهن در حرارت انبساط پيدا مىكند، ابتدا يك مورد را
اسقراء كرده است[2]، پس از آن
دو مورد، ده مورد، هزار مورد را تجربه كردهاست، ولى بعد يكمرتبه قانون عام مىسازد،
يعنى مواردى را كه مشاهده كرده تعميممىدهد، مىگويد: هرچه در دنيا از جنس
آهناست- و هر چه از جنسآهن در گذشته وجود داشتهاست و هر چه آهن در آينده وجود
داشته باشد، مادام كه فرمول آهن همين فرمول باشد و حرارتى كه مىگوييم همين حرارت
باشد- در حرارت انبساط پيدا مىكند.[3]
نظر بوعلى و خواجه نصير
بوعلى و خواجه نصيرالدين طوسى وقتى به اين مشكل رسيدهاند، آن را اين
طور حل كردهاند: در هر تجربهاى[4] يك قياس
مخفى- يعنى يك تعقل و استنباط مستقيم كه هيچ پايهاى از احساس و تجربه ندارد- وجود
دارد و آن اين است: يك اصل اولى بديهى جاودانى