نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 412
مىگويد: (فرق است بين حافظه و ذاكره) يعنى
آنچه تصوير اشيا و معانى را در ياد نگاه مىدارد امر عادى و خاصيت دماغ نيست بلكه
برعكس است يعنى ماده حاجب حافظه و مايه فراموشى است و فقط ذاكره است كه عمل دماغ
است. تصاوير اشيا و معانى همواره در حافظه مضبوط است و هيچ گاه محو نمى شود ولى
دماغ همچون پرده است كه بر حافظه كشيده شده و ذاكره قوهاى است كه از دماغ به
موجباتى و در اوقاتى پرده را پس مىكشد و آنچه در حافظه مضبوط است به ياد مىآورد.
(ذاكره) عمل است، عمل كار بدن است، و دماغ كه ذاكره را صورت مىدهد جزئى از بدن
است، ولى (حافظه) انبار صور است و صور ذوات نيستند بلكه معانىاند و معانى در مكان
نيستند.[1]
ديانت
برگسون به نقل مرحوم فروغى معتقد است به دو نوع ديانت و دو نوع
اخلاق، و براى هر يك از دو نوع، مبدأ و سرچشمه خاص قائل است: سافل و عالى. مبدأ
سافل، صلاح هيئت اجتماعيه است و مبدأ عالى، فيضى است كه از عالم بالامىرسد.
درباره آن نوع ديانت كه از مبدأ عالى سرچشمه مىگيرد مىگويد:
«آن همان مايه دانشى است كه در جانوران، غريزه و در انسان، عقل را به
وجود مىآورد.
از آن مايه دانش در انسان قوه اشراقى به وديعه گذاشته شده كه در عموم
به حال ضعف و ابهام و محواست، ولى ممكناست كه قوت و كماليابد، تا آنجا كه شخص
متوجه شودكه آن اصل اصيل در او نفوذ دارد مانند آتشى كه در آهن نفوذ و آن را سرخ
مىكند. به عبارت ديگر اتصال خود را به مبدأ در مىيابد و آتش عشق در او افروخته
مىشود، هم تزلزل خاطرىكه ازعقل درانسان رخكردهمبدل بهاطمينان مىگردد،
همعلاقهاش از جزئيات سلب شده بهطور كلى به حيات تعلق مىگيرد: عاشقم بر همه
عالم كه همه عالم ازاوست.»[2]