نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 402
يك چيز است، بحث دارند، بعضى مىگويند يك
چيز است و بعضى مىگويند دو چيز است.
يكى ديگر از حرفهايى كه راجع به اقوام اوليه گفتهاند مساله توتم و
توتمپرستىاست.
معتقدند كه اقوام بدوى گذشته وبعضى از اقوام بدوى زمانهاى نزديك به
زمان ما در واقع يك نوع حيوان را پرستش مىكردهاند به اين اعتقاد كه خود را با آن
حيوان از نظر نژاد يكى مىدانستهاند يا اساسا خودشان رااز نسل آن حيوان
مىدانستهاند. اين عقيده كه انسان از حيوان به وجود آمده است كه صورت علمىاش در
داروينيسم هست، صورت غير علمىاش در همان اقوام هندى خيلى قديم گاو بوده منتهابعد
تطور پيدا كرده وآن افكار بعدى از بين رفته ولى تقدس گاو باقى مانده است. يا مثلًا
بعضى فلان مرغ را توتم خودشان مىدانستهاند.
راجع به توجيه اين مطلب كه چگونه مىشود كه اين فكر در مردمى پيدا
مىشود كه ما از نسل فلان حيوان هستيم وبعد به پرسش آن حيوان مىپردازند وبراى آن
حيوان يك قداستى و يك قدرت خارقالعادهاى قائل مىشوند، آن حيوان را محافظ قوم و
محافظ قبيله مىدانند و اينجور چيزها؛ مىگويند دوركهايم معتقد بوده كه اين همان
تجلى روح اجتماعى انسانهاست، به اين معنا كه چون واقعا هر انسانى در خودش دو «من»
احساس مىكرده، يك «من» از آن جهت كه من زيدم پسرعمر و- «من» ى كه در مقابل آن،
«من» فرد ديگر كه آن، من جمعى است (مثلًا براى ما كه ايرانى هستيم «من ايرانى» يك
«من» مشترك است)؛ آرى، چون چنين بوده است، اين قبايل كه آن حيوان را
مىپرستيدهاند در واقع جامعه را مىپرستيدهاند؛ اين عقيده برايشان پيدا مىشده
كه همه افراد اين قبيله از اولاد او هستند، بعد اگر او را پرستش مىكردند نه فقط
به اعتبار اين بوده كه نسبت ما به او منتهى مىشود بلكه همچنين به اعتبار اين بوده
است كه او مظهر اين جامعه است و در واقع مىخواستند جامعه خودشان را پرستش كنند.[1]
نقد نظريه دوركهايم
حقيقت اين است، در اينكه جامعه يك واحد حقيقى است نه يك واحد
اعتبارى، شكى و ترديدى نيست. اين مقدار را تفسيرالميزان هم مكرر ودر جاهاى متعدد
بحث كرده است، كه جامعه يك وحدت ويك حيات مخصوص به خود دارد وبه موجب اينكه يك
وحدت و يك