responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 401

تولد يك صفحه بى نقش است كه چيزى در آن نيست، هر چه بنويسند همان است، برخلاف حيوان كه در ابتداى تولد يك صفحه تمام شده و نقاشى شده است. تازه قائل به فطرت كه بشويم معنايش اين است كه استعدادهاى يك سلسله امور، بالقوه در انسان موجود است، آنچنانكه در بذر استعداد فلان ميوه يا درخت موجود است. به قول كسانى كه منكر فطرت هستند انسان در ابتداى تولد حكم تخته سياه را دارد يعنى يك صفحه خالى است، هر چه روى آن بنويسيد همان را نوشته ايد براى آن فرق نمى‌كند كه آيه قرآن بنويسيد يا مثلًا فحش بنويسيد؛ وبه قول كسانى كه قائل به فطرت‌اند انسان حكم يك بذر را دارد؛ بذر اكنون كه بذر است بالفعل درخت نيست، برگ نيست، شاخه نيست، ميوه نيست اما استعداد اين شدن در ذاتش هست، اگر آن رابسوزانيم و خاكستر كنيم استعدادش را به فعليت نرسانده‌ايم. پس اين مقدار هست كه انسان به هر حال يك موجود بالقوه‌است، جامعه است كه به او فعليت مى‌بخشد، يعنى جامعه‌است كه به انسان شخصيت روحى مى‌دهد؛ انسان زبانش را ازجامعه مى‌گيرد، آداب و رسوم وافكار وعقايدش را از جامعه مى‌گيرد، جامعه‌است‌كه ظرفيت روحى او را پر مى‌كند و برايش شخصيت مى‌سازد؛ او هم به‌نوبه خود در ديگران‌اثر مى‌بخشد؛ او صرفا موجودى منفعل نيست، يك موجود منفعل و فعّال است؛ پس انسانها از نظر فرهنگى داراى دو «خود» هستند.

اين يك‌اصل، كه تقريبا در حرفهاى دوركهيم است. اگر چه با بيانى كه من‌گفتم در كتابهاى اينها نمى‌گويند و ما مطلب را با بيان به اصطلاح شرقى- يعنى در قالب اصطلاحات خودمان- بيان‌كرديم ولى حرفش اين‌است و در اينجا از مجموع حرفهايش پيداست كه روى همين جهت تكيه كرده‌است. ولى دوركهيم از كسانى‌است كه روى سلسله مسائل ديگرى [چنين نظريه‌اى را ابزار كرده روى‌] مطالعاتى كه گذشتگان او روى قبايل‌بدوى گذشته كه در دوران خيلى باستان بوده يا روى قبايل‌بدوى‌اى كه در زمان ما هم مى‌گويند تا قرن‌هجدهم وجود داشته‌اند و شايد الان هم وجود داشته‌باشند- و به‌اصطلاح روى اديان بشرهاى‌اوليه انجام داده‌اند؛ كه مى‌بينى در همه اين كتابها مى‌نويسند و معتقدند در بدوى‌ترين حالات بشر هم نوعى پرستش وجود داشته است، پرستش مظاهر طبيعت اما با عنوان نوعى تقدس‌بخشيدن به‌آنها. مثلًا مى‌گويند در برخى غارها آثارى هست، سنگها، مهرها و تسبيح مانندها پيدا شده است، آنها را مى‌بوسيده وبراى آنها فوق‌العاده احترام قائل بوده است. راجع به اينكه آيا اينها دو نوع مذهب بوده يا هر دو

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 401
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست