نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 40
دارد و الا اگر كسى مقصدى برخلاف اين مقصد
داشته باشد براى او خوب نيست».
«اينجا است كه راسل و ديگران كه آمدند تحليل منطقى كردند و رسيدند به
اينكه اصلًا خوبى و بدى اعتبارى است. مسأله آخرش برمىگردد به اينكه من دوست دارم؛
و اين دليل نمىشود كه ديگرى هم همين جور دوست داشته باشد»
به هر حال «برتراند راسل» از كسانى است كه در فلسفهى تحليل منطقى
خود به همين نتيجه كه آقاى طباطبايى به آن رسيدهاند، رسيده است.[1]
به نظر مطهرى يكى از اشكالات وارد به نظريه علامه اين است كه بر
مبناى ايشان نمىتوان مسأله اصول جاودانه اخلاق را توجيه كرد و اخلاق سر از نسبيت
در مىآورد. وى براى رد نظريه علامه بحث بايدهاىكلى را طرح و سه نظريه موجود را
نقد و بررسى مىكند و در نهايت با تقسيم «مَن» به علوى و سفلى به اصلى به نام
كرامت ذاتى انسان مىرسد. با تكيه بر اين اصل است كه اصول جاودانه اخلاق و
جاودانگى اخلاق را ثابت مىكند و اين از ابتكارات مطهرى است. اشكال ديگرى كه بر
اين نظر وارد مىكند ايناست كه مرحوم علامه مفاهيم اعتبارى و از جمله حسن و قبح
را به عالم ديگر حيوانى، غير از انسان نيز، وارد كردهاند، حال آنكه از نظر مطهرى
«حسن و قبح حكم عقل عملى است؛ و الا در مورد انسان از آن حيث كه حكم عقل بر او
حاكم نيست يا حيوان هيچ اعتبارى نيست. اين انسان است كه انديشهاش به حدى رسيده كه
حد يك شىء را به شىء ديگر مىدهد و حيوان ابدا قادر نيست چنين تصرفاتى بكند».[2]
11- برخى از نوآوريهاى مطهرى
اگر چه مطهرى اصلى از اصول فلسفههاى پيشين را مردود نكرده و اصلى
نيز به اصول پيشين فلسفههاى اسلامى نيفزود ولى شارح صرف و متعبد فلسفه اسلامى نيز
نبود، بلكه شارحى منتقد بود. چه بسيار سئوالهاى فلسفى متقن كه پيش پاى فلاسفه
پيشين ننهاده، و چه ايرادهاى اساسى كه بر ملاصدرا، بوعلى سينا و شيخ اشراق و
ديگران نگرفته و چه جاهايى كه سخن ايشان را تكميل نكرده و تقرير جديد و كامل ارايه
نداده است.