نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 39
10- فلسفه اخلاق
بهواسطه ايمان به جاودانگىاسلام، مباحث فلسفهاخلاق براى مطهرى جدى
مىشود.[1] وى در بحث
از فلسفهاخلاق همهجا دنبال اثبات نوعى ارزشهاى ثابت و بنيادين است. به عبارتى،
دنبال اثبات اصول اخلاقى جاودانه و جاودانگى اخلاق بوده و در نقد نسبيت اخلاق
مىكوشد.
از نظر مطهرى جاودانگى اخلاق با جاودانگى اسلام و ختم نبوت[2] پيوندى وثيق دارند و عدم كهنگى قرآن
نيز با فرض همين قوانين و ارزشهاى ثابت توجيه مىشود.[3]
مهمترين فرق مطهرى با متفكران ديگر از جمله مرحوم علامه طباطبايى[4] در فلسفه اخلاق اين است كه ايشان به
اصول جاودانه اخلاق معتقد بوده و تلاش مىكند اين جاودانگى را به اثبات برساند. در
همين راستا ابتدا سعى مىكند نظريه علامه طباطبايى را درمورد چگونگى پيدايش مفاهيم
اعتبارى و از جمله حسن و قبح را بيان كرده و سپس به نقد بنشيند:
«موضوع ديگرى كه در اين جا هست اين است كه سخن كسانى مثل «راسل» كه
به اصطلاح خودشان فلسفهى جديدى را در دنياى امروز آوردهاند. به همين يك حرف
برمىگردد. اگر انسان تاريخ فلسفهى راسل را مطالعه كند، مخصوصا آنجا كه راجع به
نظريهى افلاطون بحث مىكند، نظر او راجع به اين مسأله معلوم مىشود»
راسل[5] مىگويد:
ما مسأله اخلاق را بايد بشكافيم. افلاطون چه فكر كرده كه مىگويد: «خير در ماوراى
وجود ما وجود دارد» آن وقت خودش تحليل مىكند و تحليل او عين تحليل آقاى طباطبايى
درمىآيد و مىگويد اصل خوبى و بدى يك مفهوم نسبى است، امرى است كه در رابطه انسان
با اشيا مطرح است. اينكه مىگوييم فلان چيز خوب است؛ يعنى براى رسيدن به مقصد بايد
از آن استفاده كنيم، نه اينكه براى همه خوب است، تنها براى كسى كه چنين قصدى
[1] - در درسهاى اسلام و مقتضيات زمان، فلسفه اخلاق،
تعليم و تربيت در اسلام و فطرت بجد و مشخصا به اين حديث پرداخته شده است و ديگر
آثار ايشان هم مشحون از اين مباحث است.
[2] - مسأله نسبيت اخلاق با اساس خاتميت و ابديت دين
بستگى دارد. اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 317.