نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 38
همه كسانى كه با ايشان در زمينههاى فلسفى و
فكرى كار كردهاند از طريق همين ترجمهها چنان خودش را به آن سرچشمه نزديككرده
بود و چنانبا درك تيزبينانه و هوشمندانه نسبتبه آراى فلاسفه مغرب زمين آشنا شده
بود كه آنها را به نقد كشيد و بين آنها به داورى نشست.
بخش قابل توجهاى از آثار ايشان نقد انديشه فيلسوفان متقدم و متأخر
مغربزمين است.
مطهرى فلسفه الهى مغرب زمين را ضعيف ارزيابى كرده و معتقد است
معيارهاى فلسفى مغرب زمينيان نارساست و آنها نتوانستهاند يك مكتب فلسفى تعلقى قوى
و نيرومند كه بتواند با علوم سازگار باشد ارايه دهند. علت نخستين[1]،
ازليّت ماده[2]، ملاك
نيازمندىهاى معلول به علت[3]، خدا[4]، مفهوم آفرينش[5]،
و عليت غايى، از مفاهيمى است كه فلسفه غرب در آنها سر در گم بوده و تحليل و تبيين
روشن و عقلپسندى از آنها ندارد.
نقد مطهرى در باب فلسفه غرب و انديشه مغربزمين بيشتر متوجه فلسفهها
و انديشههايى است كه به نوعى با معارففلسفى، كلامى، عرفانى و دينىايشان
تداخلداشتهاند. فيلسوفان مورد نقد ايشان عبارتنداز: فيثاغورث، زيمقراطيس،
سوفسطائيان، سقراط، افلاطون، ارسطو، آنسلم، دكارت، ديويد هيوم، ايمانوئل كانت،
گئورگ ويلهم فريدريش هگل، آرتور شوپنهاور، كنت، هربرت اسپنسر، فريدريش ويلهم نيچه،
هانرى برگسون، برتراند راسل، فيليسين شاله، و ژان پل سارتر، از فلسفههاى مضاف
فلسفهى تاريخ[6]، و فلسفهى
اخلاق[7]، بيشترين
توجه مطهرى را به خود جلب كرد و در اين دو محور تلاشهاى جدى و ماندگار نمود.
ماركسيسم[8] و اگزيستا
نسياليسم نيز از مكاتبى است كه مطهرى به نقد جدّى آنها پرداخته است.[9]
[1] - علل گرايش به ماديگرى، صص 49- 74؛ مقالات فلسفى،
ج 1، ص 276.