نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 375
مىگويند كمال و نقص، اينها مىگويند كمال
يعنى توانايى، نقص يعنى ناتوانى. متكلمين مىگويند حسن و قبح، نيكى و بدى، اينها
مىگويند نيكى يعنى توانايى و بدى يعنى ناتوانى.
در اين مكتب (حق و باطل) و (عدل و نظم) هم قهرا با همين مقياس سنجيده
مىشود، يعنى حق چيزى نيست كه از توانايى جدا باشد. عدل و نظم هم همين طور است:
عدل، توانايى، و ظلم، ناتوانى است. بنابراين اگر دو نفر با يكديگر درگير شوند و
يكى از ديگرى تواناتر باشد، آن فرد تواناتر از نظر اين مكتب، هم كاملتر است، هم
نيك تر است، هم حق است و هم عدل است و آن كه مغلوب است و شكست خورده است به همين
دليل كه مغلوب است، ناقص و بد و باطل و ظلم است، مغلوب بودن و ناتوان بودن يعنى
نقص، بدى، باطل بودن و ظلم.
نقد مكتب نيچه
در اين مكتب دو اشتباه وجود دارد: يكى اينكه تمام ارزشهاى انسانى- جز
يك ارزش كه همان قدرت است- در اين مكتب ناديده گرفته شده است. در اينكه قدرت، خود
يك[1] ارزش
انسانى و در اصطلاح امروزىها يكvaleur است و به اصطلاح فلاسفه خودمان كمال است،
ترديدى نيست. قدرت بدون شك مساوى با كمال است اما نه اينكه كمال مساوى با قدرت
است، و لهذا حكما و فلاسفه ما، بعد از آن كه در مورد ذات واجب الوجود ثابت مىكنند
كه او وجود محض است و وجود محض مساوى با كمال است، هر چيزى را كه مساوى با كمال
باشد، براى ذات خدا با برهان اثبات مىكنند، مىگويند يكى از آن كمالها قدرت است.
قدرت، فى حد ذاته كمال است، بماهوهو كمال است، همچنانكه علم و اراده و اختيار كمال
است و همچنانكه حيات، كمال است.
بنابراين، در اينكه قدرت، خود يك كمال براى بشر است نبايد ترديد كرد.
مكتبهاى ضعفگرا كه از ضعف تبليغ كردهاند قطعا اشتباه مىكنند. ولى مسأله اين است
كه قدرت، تنها كمال نيست، همچنانكه در ذات حق تعالى هم قدرت تنها صفتكماليّه
نيست. ذات حق صفات كماليه و اسماء حسنى قادر است نه اينكه صفات كماليّه حق تعالى
منحصر در قدرت باشد.
اشتباهدوم اين مكتب كه از اشتباه اول بزرگتر نباشد، كوچكتر نيست،
اشتباه در خود قدرت