پيغمبر نه چاق بود و نه لاغر، متوسط بود. بدنش گوشت داشت اما گوشت
متماسك، بدن متماسك يعنى مثل بدن آدمهاى ورزشكار از اين جهت كه گوشت بدنشان سفت و
محكم به يكديگر چسبيده است. آدمهايى كه چاق هستند و پى در بدنشان جمع شده، گوشت
بدنشان شل است، ولى پيغمبر اينجور نبود.
اصلًا شجاعت پيغمبر در حدى بود كه على (ع) مىفرمايد: گاهى كه شرايط
بر ما سخت مىشد به پيغمبر پناه مىبرديم:
حدود هشت سال پيش[3] كه براى
اولين بار به مكه مشرف شدم، خوابى در مكه ديدم كه خيلى عجيب بود! در آنجا از پشت
سر كه پيغمبر اكرم را مشاهده كردم، اندام عجيبى ديدم و در عالم خواب به ياد جمله
اميرالمومنين افتادم. گفتم بىجهت نيست كه على (ع) مىفرمايد:
پيغمبراكرم (ص) اينچنين بود: قوى بود، شجاع بود، قوت را ستايش مىكرد
و شجاعت را نيز ستايش مىكرد. پس در اسلام قوت و قدرت ستايش شده، يعنى اسلام آن را
به عنوان يك ارزش براى انسان مىشناسد.
مطلبى را مختصرا عرض مىكنم و آن اينكه در اسلام قدرت و توانايى يك
ارزش از ارزشهاى انسانى در كنار چندين ارزش ديگر است كه مجموعا همه اين ارزشها در
كنار يكديگر، انسان كامل اسلام را تشكيل مىدهد. آقاى نيچه در تمام ارزشها فقط
همين يك ارزش را ديده است. معلوم است اگر همه شاخههاى يك درخت را بزنند و يك شاخه
را نگه دارند، فقط همان شاخه رشد مىكند و همه شاخههاى ديگر از بين مىروند. فرق
مكتب نيچه و مكتب اسلام در اين است كه در مكتب نيچه، انسانيت يك ارزش بيشتر ندارد،
وآن توانايى و قدرت است، پس همه ارزشهاى ديگر محو و فداى اين ارزش مىشود ولى در
اسلام، قدرت يك ارزش از مجموعه چندين ارزش متعالى است كه در انسان است، وقتى اين
ارزش در كنار ساير ارزشها قرار گرفت آن وقت شكل ديگرى پيدا مىكند.
اينها يعنى (كمال و نقص) و (حسن و قبح) را با معيار توانايى و
ناتوانى سنجيدهاند. فلاسفه