نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 335
مىخوانم. بعضى از قسمتها قدرى ابهام دارد
و بعضى نه. مىگويد:
«گفتهاند من از انتخاب طبيعى مانند نوعى قوه فعاله يا قدرت مافوق
الطبيعه صحبت مىكنم،[1] ولى
چهكسى به مؤلفينى كهاز اثر قوه جاذبه سخن مىگويند و آن را تنظيم كننده حركات
سيارات مىدانند ايرادى مىكند؟ هر كسى معنى اين اصطلاحات مجازى را مىداند و
ضرورت آنها را براى روشن ساختن بحث به ايجاز سخن درك مىكند. در عين حال خيلى
مشكلاست دراين اصطلاح از شخصيت دادن به طبيعتاجتناب شود.[2]
انسان روى صفات ظاهرى و مرئى جانداران مىتواند مؤثر باشد، در صورتى كه طبيعت (اگر
مجاز باشم تحت اين اسم به بقاى اصلح شخصيت دهم) به ظواهر نمىپردازد اگر چه ظاهر
فايدهاى براى موجود زنده در بر نداشته باشد.[3]
طبيعت مىتواند روى اعضاى داخلى و كمترين اختلاف ساختمانى جسمانى و تمام اعمال
حياتى مؤثر باشد. انسان فقط يك منظور دارد و آن انتخاب جاندار است به نفع خود، ولى
طبيعت انتخاب را به نفع موجود صورت مىدهد. طبيعت به صفات انتخاب شده ميدان عمل
مىدهد و اين كار، عمل انتخاب را تقويت مىكند، در صورتى كه انسان، زادگان آب و هواى
مختلف را در يك ناحيه جمع مىكند و از صفات منتخبه ندرتا به طرز مخصوص برازنده
استفاده مىنمايد.»[4]
راز تكامل
اصل مطلب در راز تكاملاست. اين موجودها بنابر تبدل انواع از
سادهترين حالات به پيچيدهترين و منظمترين حالات رسيدهاند. اين را مىدانيد كه
از جمله ايرادهايى كه به امثال لامارك و داروين كردهاند، اين است كه در ساختمان
موجود زنده جهازاتى هست كه اين جهازات فقط وقتى كه به صورت كامل باشد، به حال
موجود مفيد است اما اگر ناقص باشد، اصلًا به حال موجود مفيد نيست. يك وقت هست كه
حساب يك چيز نظير حساب پول است،
[1] - آنها از اين كلمات خيلى مىترسند چون وقتى
مىگويند قدرت فعاله و مافوق الطبيعه فورا آن حرفهاى كشيشها به يادشان مىافتد و
لهذا زود نفى مىكنند.
[2] هنوز اين عبارت او خيلى صراحت ندارد، ولى
عبارتهاى بعدى صراحت دارد.
[3] - يعنى تا ظاهر فايدهاى براى موجود زنده نداشته
باشد، طبيعت به آن نمىپردازد.