نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 328
تدبير و تسخير نباشند، اين نظام حكيمانه به
وجود نمىآيد. اگر آنچه كه درباره خلقت و پيدايش اشيا گفته شده است درست باشد (چه،
كسى قائل به ثبات انواع باشد چه تبدل انواع، ولى حالا ثبات انواع طرفدار ندارد)،
اگر كسى قائل شد كه همين قوانين محسوس مشهود طبيعت بدون آنكه دخالت يك شعورى، يك
اردهاى، يك علمى، يك حكمتى لزوم داشته باشد، كافى است براى اينكه اين نظام
حكيمانه را به وجود بياورد، يكى از دلايل خداشناسى، بلكه از نظر عموميت عمدهترين
دليل خداشناسى مخدوش و تضعيف مىشود. آن وقت به ما اين طور مىتوانند بگويند كه
شما هميشه از راه مخلوقات و نظمى كه در ساختمان آنها هست، بر وجود خدا استدلال
مىكنيد و مىگوييد اين نظم و اين نظام به اصطلاح غايى خودبه خود نمىآيد، پس
حسابى و حسابگرى هم در كار است، اگر كسى گفت ما بر اساس دلايل علمىثابت مىكنيم كه
همين قوانين غير شاعر و طبيعى كافى است براى به وجود آوردن اين نظم، پس دليل شما
از ميان مىرود. اگر اين طور باشد، اين نظر با نظر الهيون تماس پيدا مىكند. حالا
ما بايد ببنيم كه آيا نظريات داروين، دليل الهيون را در باب نظام عالم تضعيف
مىكند يا تضعيف نمىكند و برخوردش با دليل الهيون در كجاست؟
همين طورى كه نوشتهاند اساس فكر داروين در تبدل انواع (انتخاب
طبيعى) است.[1]
پايه فكر داروين
مىگويند كه پايه فكر او از اينجا شروع شده است: اولين بار متوجه
قابليت تغيير انواع در انتخابهاى مصنوعى در گياهان و در حيوانات شد، ديد كسانى كه
حيوانات اهلى زياد دارند، براى هدفهاى زندگى خودشان نژادها را تغيير مىدهند و
معمولا كاملتر هم مىكنند (همين كارى كه از قديم معمول بوده است). بعد خودش هم در
اين قضيه تجربيات خيلى زيادى كرد.
ديد آنها مىآيند از ميان افراد يك نوع انتخاب مىكنند (معمولا
دهاتىها اين كار را مىكنند).
مثلا يك سگ كه هفت تا بچه مىآورد، كسى كه مىخواهد در ميان اين
بچهها يك سگ خوب براى گله انتخاب كند، مىبيند كدام يك بهتر است، باقى ديگر را از
ميان مىبرد، يكى را انتخاب مىكند. بعد، از ميان فرزندان آنها باز يكى يا دوتا را
انتخاب مىكنند و وقتى همين